| Total search result: 301 (38 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| to tread on somebody's foot <idiom> |
از کسی سو استفاده کردن |
|
|
|
|
| Search result with all words |
|
| elegant |
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند |
| use |
استفاده کردن استعمال کردن |
| use |
مصرف استفاده کردن |
| uses |
استفاده کردن استعمال کردن |
| uses |
مصرف استفاده کردن |
| indexing |
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن |
| redundancies |
در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن |
| redundancy |
در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن |
| strain |
سوء استفاده کردن از |
| strains |
سوء استفاده کردن از |
| backbone |
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود |
| backbones |
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود |
| voice |
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر |
| voices |
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر |
| voicing |
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر |
| simple |
که استفاده و کار کردن با آن ساده است |
| simpler |
که استفاده و کار کردن با آن ساده است |
| simplest |
که استفاده و کار کردن با آن ساده است |
| job |
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از |
| job |
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار |
| jobs |
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از |
| jobs |
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار |
| decimal |
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند |
| decimals |
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند |
fan |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
| fanned |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
| fanning |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
| fans |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
| clear |
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده |
| clearer |
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده |
| clearest |
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده |
| clears |
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده |
| audit |
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده . |
| audited |
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده . |
| auditing |
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده . |
| audits |
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده . |
| exploit |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
| exploiting |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
| exploits |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
| muff |
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند |
| muffed |
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند |
| muffing |
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند |
| muffs |
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند |
| mount |
عمل درج دیسک در دیسک درایو یا آگاه کردن سیستم عامل که دیسک درایو آماده استفاده است |
| mounts |
عمل درج دیسک در دیسک درایو یا آگاه کردن سیستم عامل که دیسک درایو آماده استفاده است |
| surf |
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات |
| time |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
| timed |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
| times |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
image |
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص |
images |
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص |
| conversion |
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر |
| conversions |
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر |
| cipher |
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند. |
| ciphers |
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند. |
| cyphers |
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند. |
| junk |
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود |
| mulch |
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود |
| mulches |
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود |
| seize |
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن |
| seized |
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن |
| seizes |
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن |
| misuse |
سوء استفاده کردن از |
| misused |
سوء استفاده کردن از |
| misuses |
سوء استفاده کردن از |
| misusing |
سوء استفاده کردن از |
| garbage |
سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود |
| trail |
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها |
| trailed |
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها |
| trailing |
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها |
| trails |
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها |
| pirate |
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن |
| pirated |
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن |
| pirates |
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن |
| pirating |
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن |
| operate |
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن |
| operated |
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن |
| operates |
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن |
| text |
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و.. |
| texts |
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و.. |
| authentication |
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است |
| modifies |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
| modify |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
| modifying |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
| steal |
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز |
| steals |
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز |
| economizing |
صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن |
| employ |
استفاده کردن |
| employed |
استفاده کردن |
| employing |
استفاده کردن |
| employs |
استفاده کردن |
| impose |
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن |
| imposes |
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن |
| utilised |
استفاده کردن از |
| utilised |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
| utilises |
استفاده کردن از |
| utilises |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
| utilising |
استفاده کردن از |
| utilising |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
| utilize |
استفاده کردن از |
| Other Matches |
|
| defect skipping |
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است |
| solenoid sweep |
پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید |
| collective goods |
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود |
reed |
شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.] |
| usages |
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن |
| usage |
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن |
| spoliation |
تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند |
cable weft |
پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند] |
| dead time |
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود |
| dead freight |
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود |
| vertical |
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی |
| idle |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
| capacities |
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است |
| capacity |
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است |
| freeing |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
| idles |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
| idled |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
| freed |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
free |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
| idlest |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
| frees |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
| bitmap |
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و... |
| fourth generation computers |
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند |
| quads |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
| composite demand |
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی |
| quad |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
| band |
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند |
| bands |
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند |
| ill treat |
سوء استفاده کردن ضایع کردن |
| shareware |
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد. |
| ieee |
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود |
| to a. one self of |
استفاده کردن از |
| put-upon |
استفاده کردن از |
| put upon |
استفاده کردن از |
| to take a of |
استفاده کردن از |
| utilizes |
استفاده کردن از |
| to trade on |
سو استفاده کردن از |
| to make use of |
استفاده کردن از |
| to make much of |
استفاده کردن از |
| utilizing |
استفاده کردن از |
| to play upon |
سو استفاده کردن از |
| joint tenants |
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد |
| duplex |
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود |
| duplexes |
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود |
| exerciser |
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید |
| common use |
مورد استفاده عمومی استفاده مشترک |
| use up <idiom> |
استفاده کامل کردن |
| impose upon |
سوء استفاده کردن از |
| with open arms <idiom> |
با گرمی استفاده کردن |
| To take advantage of an opportunity. |
از فرصت استفاده کردن |
| to profit by the accasion |
از موقع استفاده کردن |
| exercise one's veto |
از حق وتو استفاده کردن |
| do up |
اماده استفاده کردن |
| play on |
سوء استفاده کردن از |
| reuse |
دوباره استفاده کردن |
| take advantage |
سوء استفاده کردن از |
| to seize the opportunity |
ازموقع استفاده کردن |
| to work out |
منتهای استفاده را کردن از |
| trade on |
سوء استفاده کردن از |
| solarize |
استفاده کردن از نورافتاب |
| make much of |
استفاده زیاد کردن از |
| PPP |
که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود |
| wimps |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
| wimp |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
| To pick other peoples brains. |
از افکار دیگران استفاده کردن |
| done with <idiom> |
تمام کردن استفاده از چیزی |
| to use these rules |
از این قاعده ها استفاده کردن |
| to lay hold on |
استفاده ازضعف کسی کردن |
| to play it |
با وسائل پست سو استفاده کردن از |
| talk down to someone <idiom> |
از کلمات ساده استفاده کردن |
| to play |
با وسائل پست سو استفاده کردن |
| Hamming code |
سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود |
abuse |
سو استفاده کردن از ضایع کردن |
| abused |
سو استفاده کردن از ضایع کردن |
| abuses |
سو استفاده کردن از ضایع کردن |
| abusing |
سو استفاده کردن از ضایع کردن |
| lincense or cence |
مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی |
| misfeasance |
سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی |
| to play one's card well |
از فرصت خود استفاده کامل کردن |
| publish |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
| publishes |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
| published |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
| wires |
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه |
| wire |
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه |
| exploitation |
بهره کشی کردن سوء استفاده استثمار |
| to pull strings |
از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن |
| eat one's cake and have it too <idiom> |
هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن |
| oasis |
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد |
| oases |
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد |
| throw one's weight around <idiom> |
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن |
| to make the most of |
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از |
| utilizes |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
| utilizing |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
| usufruct |
از عین ونمائات مالی استفاده کردن حق عمری و رقبی داشتن |
| rollers |
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود |
| internal sort |
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم |
roller |
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود |
| withholding |
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش |
| withhold |
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش |
| storage |
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست |
| withheld |
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش |
| predigest |
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن |
| withholds |
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش |
| asynchronous |
ارتباطی که از hadshaking برای یکسان کردن ارسال داده استفاده می کنند |
| nonerasable storage |
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست |
| I am a great believer in using natural things for cleaning. |
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم. |
| universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
| color code |
روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها |
| ratioing |
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی |
| paperless |
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند |
| user freindly |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
stepped lines |
خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.] |
| aperture mask |
استفاده در صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای قرمز و سبز و آبی |
| scans |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
| scanned |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
| scan |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
| TCP/IP |
پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود |
| hollerith code |
سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند |
| gert |
technique review &evaluation graphicalروشی برای فرموله کردن وارزیابی سیستمها با استفاده از یک مشی شبکهای |
| An opportunist. A time -server. |
آدم استفاده جو ( استفاده گر ) |
warp patterning |
طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.] |
| wireless network |
شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند |
| profiteers |
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن |
| profiteer |
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن |
| microsoft |
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد |
| electronic |
1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده |
| public |
آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی |
| fibre |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| fibres |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| fiber |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| mirrored |
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است |
| algebra |
استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن |
| mirrors |
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است |
| mirror |
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است |
jute fiber |
[الیاف کنف که از ساقه این گیاه تیه می شوند. در فرش های ماشینی از کنف بین تار و پود استفاده می شود و در بعضی از فرش های هندی و چینی آنرا با مخلوط پنبه در تار استفاده می کنند.] |
| tree |
روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود |
| infra red link |
سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند |
| bituminous paint |
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود |
Soumak |
بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.] |
tea leaf |
برگ چای [از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.] |
| asynchronous |
ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده |
| air cooled oil cooler |
نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند |
| chain sweep |
مین جمع کردن با استفاده اززنجیر مین جمع کنی بازنجیر |
khalyk |
قالیچه خالیک [یا چالیک] [که از دست بافته های ترکمن ها بوده و بصورت حرف یو شکل یا مستطیل شکل می باشد و جهت آویزان کردن در ورودی چادرها و یا روانداز اسب و شتر استفاده می شود.] |
stair rod |
گیره فرش [از این گیره های برنزی جهت نگهداری فرش های کناره در پله ها و یا آویزان کردن فرش استفاده می کنند.] |
room-sized rug |
فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.] |
| benefited |
استفاده |
| acquisitions |
استفاده |
| gainings |
استفاده |
| acquisition |
استفاده |
| footwork |
استفاده از پا |
| inutile |
بی استفاده |
| use |
استفاده |
| uses |
استفاده |
| misuser |
سو استفاده از حق |
| profiteers |
استفاده چی |
benefit |
استفاده |
| usage |
استفاده |
| profiteer |
استفاده چی |
| utilization |
استفاده |
| beneficiaries |
استفاده |
| benefiting |
استفاده |
| usages |
استفاده |
| beneficiary |
استفاده |
| grafted |
سوء استفاده |
| usable <adj.> |
قابل استفاده |
| abusing |
سوء استفاده |
| serviceability |
قابلیت استفاده |
| use by name |
استفاده بانام |
| use by value |
استفاده با ارزش |
| user cost |
هزینه استفاده |
| practical <adj.> |
قابل استفاده |
| practicals |
قابل استفاده |
| use value |
ارزش استفاده |
| graft |
سوء استفاده |
abusive |
سوء استفاده |
| applicability |
قابلیت استفاده |
| fingering |
استفاده از انگشت |
| seat of the pants |
استفاده از تجربه |
| usage |
مورد استفاده |
gain |
صرفه استفاده |
| usages |
مورد استفاده |
| fit for use |
قابل استفاده |
| availability |
قابلیت استفاده |
| value in use |
ارزش استفاده |
| What is in it for me ? |
برای من چه استفاده ای ؟ |
| diagrammatically |
استفاده از نمودار |
| application |
کاربرد استفاده |
| overlay technique |
فن استفاده از کالک |
| applications |
کاربرد استفاده |
| abuses |
سوء استفاده |
serviceable <adj.> |
قابل استفاده |
| utile [archaic] [useful] <adj.> |
قابل استفاده |
| appropriate [for an occasion] <adj.> |
قابل استفاده |
| allowable |
قابل استفاده |
| convenient <adj.> |
قابل استفاده |
| functional <adj.> |
قابل استفاده |
| practicable <adj.> |
قابل استفاده |
| proper <adj.> |
قابل استفاده |
| purpose-built <adj.> |
قابل استفاده |