English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English Persian
I'm starving [to death] . از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
Other Matches
i am famishing از گرسنگی دارم می میرم
iam p to of knowing him از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
hungered گرسنگی
hunger گرسنگی
hungrily با گرسنگی
starvation گرسنگی
hungering گرسنگی
esurience گرسنگی
hungers گرسنگی
hungered [arch] حاکی از گرسنگی
famish گرسنگی کشیدن
famish گرسنگی دادن
hungered [arch] گرسنگی نما
to starve to death از گرسنگی مردن
hunger pangs دردهای گرسنگی
hunger drive سائق گرسنگی
patience of hunger طاقت گرسنگی
He fainted from hunger. از گرسنگی غش کردوافتاد
sensation of hunger احساس گرسنگی
under the stimulus of hunger از فشار گرسنگی
strave از گرسنگی مردن
strave گرسنگی خوردن
strave گرسنگی کشیدن
starveling گرسنگی خورده
ravenousness گرسنگی زیاد
ravenous hunger گرسنگی زیاد
patience of hunger تاب گرسنگی
bulimy ناخوشی گرسنگی
starving از گرسنگی مردن
starved از گرسنگی مردن
hungriest حاکی از گرسنگی
hungry حاکی از گرسنگی
starved گرسنگی دادن
hungrier دچار گرسنگی
hungrier حاکی از گرسنگی
starve گرسنگی دادن
hungriest دچار گرسنگی
starve گرسنگی کشیدن
hungry دچار گرسنگی
starvation گرسنگی کشیدن
hungrily از روی گرسنگی
starving گرسنگی دادن
starves گرسنگی دادن
belly pinched گرسنگی خورده
starves گرسنگی کشیدن
starved گرسنگی کشیدن
starve از گرسنگی مردن
starves از گرسنگی مردن
ravenously با گرسنگی زیاد
starving گرسنگی کشیدن
to be reduced to starvation اجبارا گرسنگی کشیدن
a pang of hunger احساس ناگهانی گرسنگی
to feel [a bit] peckish کمی حس گرسنگی کردن
hungriest گرسنگی اور حریص
many d. of hunger بسیاری از گرسنگی می میرند
to die of hunger [thirst] از گرسنگی [تشنگی] مردن
hungered [arch] گرسنگی اور خشک
hungry گرسنگی اور حریص
hunger pain درد گرسنگی [پزشکی]
hungrier گرسنگی اور حریص
I've got the munchies. یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
iam not patient of hunger من نمیتوانم تاب گرسنگی رابیاورم
hunger osteopathy بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
The soldiers died from illness and hunger. سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
Do you feel hungry? شما احساس گرسنگی می کنید؟
hunger گرسنگی دادن گرسنه شدن
hungered گرسنگی دادن گرسنه شدن
We suffered hunger for a few days . چند روز گرسنگی کشیدیم
hungering گرسنگی دادن گرسنه شدن
I feel faint with hunger. از گرسنگی احساس ضعف می کنم.
hungers گرسنگی دادن گرسنه شدن
acoria مرض گرسنگی داء الجوع
I'm not a bit hungry. یکخورده هم احساس گرسنگی نمی کنم.
to starve into surrender گرسنگی دادن وناگزیربه تسلیم کردن
Hunger begets crime. گرسنگی سبب جرم و جنایت میشود.
I have a carton of cigarettes من یک ... دارم.
I am standing by you . I am right behind you . هوایت را دارم
i maintain عقیده دارم که ...
I want to have a word with you . I want you . کارت دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
I have a question. من یک سئوال دارم.
I have a headache. من سر درد دارم.
I'm in doubt about it. من بهش شک دارم.
I agree. قبول دارم.
i intend to stay here خیال دارم که ...
I need my e من دوست دارم
i wish to stay here میل دارم ...
close the door please خواهش دارم
it is in my recollection یاد دارم
my a is 0 years من 04سال دارم
own a house خانهای دارم
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
I believe in God. من به خدا ایمان دارم.
I am staying at the hotel. در هتل منزل دارم.
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I feel nauseated. حالت تهوع دارم.
I feel like throwing up. <idiom> دارم بالا میارم.
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
i am purposed to go در نظر دارم بروم
I have a pain in my chest. سینه درد دارم
i am reluctant to go اکراه دارم از رفتن
i have a hunch that سخت گمان دارم که
iam ill bested موقعیت بدی دارم
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
I am in a great hurry . I am pressed for time . خیلی عجله دارم
i have a silk rug Štoo یک قالیچه ابریشمی هم دارم
I am deae beat . I am tired out . از خستگی دارم غش می کنم
i have a hunch that بیم یافن ان دارم که ...
i humbly request that خواهش عاجزانه دارم که ...
I am beginning to realize ( understand ) . کم کم دارم متوجه می شوم
I have an appointment with the dentist. با دندانساز قرار دارم
I owe her a grudge حق دارم که با اولج باشم
i have a suit to the shah به شاه عرض دارم
i am purposed to go قصد دارم بروم
i am busy at the moment اکنون کار دارم
i yearn for ارزوی استراحت دارم
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
i stand to it that جدا عقیده دارم که
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
please dont forget it خواهش دارم فراموش نکنید
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
i own to having done it اقرار دارم که ان کار را کرده ام
i have worse to tell you بدتر از این دارم که بشمابگویم
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
i intend to stay here قصد دارم اینجا بمانم
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I am thinding of going to Europe. خیال دارم به اروپ؟ بروم
I am going on twenty. دارم می روم توی 20سالگی ؟
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
i have come on business کاری دارم اینجا امدم
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I have to study من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
do tell me خواهش دارم بمن بگویید
I live a very regular life . زندگی خیلی منظمی دارم
i have a suit to the shah عریضه برای شاه دارم
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
I'm working on it. دارم روش کار میکنم.
I like it. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
It pleases me. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
I would like to learn the truth. من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
i please to do it خوش دارم که این کار را بکنم
i p to arrange an intrriew قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I'm sure we can come to some arrangement. من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
I am working here non-stop. یک بند دارم اینجا کار می کنم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
I intend to buy a car . خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
I have a son your age. پسری دارم بسن ( وسال) شما
pray consider my case خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
i intend my son for the bar خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
I have a free hand in this matter. دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
My clothes are a witness to my poverty. لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
Could I have a word with you ? عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
Is there enough time to change trains? آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix. بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
From your lips to God's ears! <idiom> امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings. عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
AFAIK خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
it is not t. برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
i suffer from headache سردرد دارم دچار سردرد هستم
Now I'm starting to believe it. دارم یواش یواش قبولش میکنم.
I like to be friends with you. من دوست دارم با تو دوست باشم.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com