Dictiornary-Farsi | اساطیر شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 197 (9 milliseconds)

English	Persian
mythologist	اساطیر شناس


Other Matches

mythologist or ger	دانشمند در تاریخ اساطیر اساطیر دان
mythologic	وابسته به اساطیر
mythopoetic	اساطیر سازی
mythos	علم اساطیر
mythology	اساطیر اسطوره شناسی
mythologist or ger	اساطیر نویس اساطیردان
mythologically	از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
graphologist	خط شناس
technologist	فن شناس
paleographer	خط شناس
oenologist	شراب شناس
oenologist	باده شناس
philologer	زبان شناس
philologist	واژه شناس
orologist	کوه شناس
odontologist	دندان شناس
phenomenologist	پدیده شناس
ornithologist	پرنده شناس
osteologist	استخوان شناس
paleontologist	دیرین شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
parasitologist	انگل شناس
operation decoder	عمل شناس
ontologist	هستی شناس
petrologist	سنگ شناس
orientalist	خاور شناس
numismatist	مدال شناس
numismatist	سکه شناس
metallographer	فلز شناس
lexicologist	لغت شناس
craniologist	کله شناس
ideologist	ارمان شناس
iconologist	شمایل شناس
ichthyologist	ماهی شناس
hypnologist	خواب شناس
herborist	گیاه شناس
lithologist	سنگ شناس
petologist	سنگ شناس
lunarian	ماه شناس
mythologist	اسطوره شناس
mythologist	افسانه شناس
myologist	ماهیچه شناس
musicologist	موسیقی شناس
mineralogist	معدن شناس
microbiologist	میکرب شناس
methodologist	اسلوب شناس
heliologist	افتاب شناس
philologist	زبان شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
syphilologist	سفلیس شناس
spectroscopist	طیف شناس
serologist	سرم شناس
self knowing	خود شناس
selenographer	ماه شناس
rhythmist	سجع شناس
pteridologist	سرخس شناس
pteridologist	کرف شناس
physiognomist	قیافه شناس
phrenologist	جمجمه شناس
phonologist	صوت شناس
teleologist	پایان شناس
therapeutist	درمان شناس
weather wise	هوا شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
vermeologist	کرم شناس
topologist	مکان شناس
aesthetician	زیبایی شناس
conscientious	وفیفه شناس
punctual	وقت شناس
ethnologist	قوم شناس
godly	خدا شناس
ethnologists	قوم شناس
astronomers	ستاره شناس
astronomer	ستاره شناس
loyal	وفیفه شناس
botanist	گیاه شناس
botanists	گیاه شناس
actinolagy	پرتو شناس
acoustician	صدا شناس
antiquary	عتیقه شناس
antiquaries	عتیقه شناس
astrologers	ستاره شناس
astrologer	ستاره شناس
toxicologist	زهر شناس
zoologist	جانور شناس
ecologists	بوم شناس
criminologist	جرم شناس
statisticians	امار شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
seismologist	زلزله شناس
genealogist	شجره شناس
dutiful	گماشت شناس
dutiful	وفیفه شناس
herbalists	گیاه شناس
herbalist	گیاه شناس
grateful	متشکر حق شناس
neurologist	عصب شناس
geneticist	نسل شناس
archaeologist	باستان شناس
statistician	امار شناس
archeologist	باستان شناس
anthropologist	انسان شناس
sociologist	جامعه شناس
sociologist	انسگان شناس
geologist	زمین شناس
geneticists	نسل شناس
antiquarian	عتیقه شناس
esthetician	زیبایی شناس
climatologist	اقلیم شناس
entomologist	حشره شناس
embryologist	رویان شناس
pathologists	اسیب شناس
philatelists	تمبر شناس
duteous	گماشت شناس
dendrologist	درخت شناس
biologist	زیست شناس
demographer	جمعیت شناس
decoder	رمز شناس
pathologist	اسیب شناس
insectologist	حشره شناس
gemologist	گوهر شناس
technologist	حرفه شناس
fossilist	سنگواره شناس
gourmet	خوراک شناس
feal	وفیفه شناس
etymologer	اشنقاق شناس
ethologist	کردار شناس
epigraphist	کتیبه شناس
gourmets	خوراک شناس
cytology	یاخته شناس
cytology	سلول شناس
ecologist	بوم شناس
muscologist	خزه شناس
bryologist	خزه شناس
bibliographer	کتاب شناس
bibliograph	کتاب شناس
bacteriologist	میکرب شناس
astronmer	ستاره شناس
arborist	درخت شناس
carpologist	میوه شناس
philatelist	تمبر شناس
crystallographer	بلور شناس
craniologist	جمجمه شناس
cosmologist	کیهان شناس
cosmographer	کیهان شناس
naturalist	طبیعت شناس
conchologist	صدف شناس
naturalists	طبیعت شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
characterologist	منش شناس
anatomist	کالبد شناس
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.	موقع شناس بودن
psychopathologist	اسیب شناس روانی
he can read the sky	ستاره شناس است
carcinology	سخت پوست شناس
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
duteous	وفیفه شناس مطیع
leal	وفیفه شناس حقشناس
feal	نمک شناس باوفا
selenologist	دانشمند ماه شناس
environmentalists	محیط زیست شناس
incognito	نا شناس مجهول الهویه
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس
environmentalist	محیط زیست شناس
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
limnologist	زیست شناس جانوران اب شیرین
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
malpighian	وابسته به کالبد شناس ایتالیایی
mythologer	متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
copernician	وابسته به کپرنیک ستاره شناس لهستانی
physiognomic	وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
To be conspicuous.	انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
cognoscente	متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
self analytical	تجزه وتحلیل کننده خویشتن خود شناس
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
philologer	لغت شناس کسیکه ازاصول و قواعدکلی زبانها اگاه است
phonetician	متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
pathologists	پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologist	پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
sinologue	چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
rocketeer	هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
sinologist	چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
therapists	متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist	متخصص درمان شناسی درمان شناس
gastronome	EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
genethliac	طالع بین طالع شناس