English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
royal road اسان ترین راه
Other Matches
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost پایین ترین زیر ترین
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
combat resolution تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
cushier اسان
potties اسان
duck soup اسان
easy اسان
degage اسان
easier اسان
straightforward اسان
easiest اسان
potty اسان
easygoing اسان
eath اسان
cushy اسان
simplest اسان
simple اسان
facile اسان
cushiest اسان
simpler اسان
lenient اسان گیر
euthanasia مرگ اسان
easier پاس اسان
easiest پاس اسان
lollipop ضربه اسان
easy پاس اسان
lollipops ضربه اسان
facilitates اسان کردن
facilitated اسان کردن
facilitating اسان کردن
permissiveness اسان گیری
facilitate اسان کردن
permissive اسان گیر
to ease off اسان شدن
easygoing اسان گیر
light handed اسان راحت
soft loan وام اسان
soft loans وام اسان
laxity اسان گیری
to roll by اسان رفتن
to roll on اسان رفتن
to sweep past اسان رفتن
happy go lucky اسان گذران بیمار
duck soup کار اسان وسهل
to take it easy کار را اسان گرفتن
leniency اسان گیری ارفاق
cushily اسان وبی دردسر
in orders to make it easiter برای اسان تر کردن ان
glides سریدن اسان رفتن
glided سریدن اسان رفتن
glide سریدن اسان رفتن
kickable اسان برای ضربه زدن با پا
it promisews to be easy چنین مینماید که اسان است
it is very easily done بسیار اسان انجام میگیرد
collar کسب اسان امتیاز ضربه
in orders that it may beeasier برای اینکه اسان تر شود
chippie پرتاب اسان از زیر سبد
mobility انتقال اسان منابع تولید
laughter مسابقه اسان برای بردن
it promisews to be easy امید میرود اسان باشد
collars کسب اسان امتیاز ضربه
holeable گوی اسان برای به سوراخ انداختن
pie alley مسیر اسان برای گوی اندازی
nothing great is easy هیچ کاری بزرگی اسان نیست
friendliness میزان اسان بودن کار باکامپیوتر یا برنامه
pick a cherry ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
break the wind در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
cheesecakes مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
cheesecake مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
backmost پس ترین
down line processor پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
pedrail اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
proto مهم ترین
westernmost غربی ترین
least significant کم اهمیت ترین
arrant بدنام ترین
backmost عقب ترین
lattermost پست ترین
lattermost عقب ترین
bottommost پایین ترین
rightmost راست ترین
most important <adj.> مهم ترین
foremost پیش ترین
hindmost عقب ترین
downmost پایین ترین
eldest مسن ترین
best عظیم ترین
middlemost میان ترین
drier : خشک ترین
more like;most like شبیه ترین
topmost اعلی ترین
driest خشک ترین
rearmost عقب ترین
most significant پراهمیت ترین
furthest پیشرفته ترین
midmost میان ترین
undermost زیر ترین
meritorious شایسته ترین
aftmost عقب ترین
leftmost سمت چپ ترین
first and foremost <adv.> پیش ترین
undermost پایین ترین
lowest پایین ترین
lower most پایین ترین
lowermost پایین ترین
nethermost پست ترین
setup توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
heartstring عمیق ترین احساسات دل
least significant digit کم اهمیت ترین رقم
tenth rate از پایین ترین جنس
neap tide پائین ترین جزر و مد
neap خفیف ترین جزر و مد
best شایسته ترین پیشترین
most significant digit با اهمیت ترین رقم
innermost داخلی ترین دراعماق
most significant digit با ارزش ترین رقم
most significant bit با ارزش ترین بیت
most significant bit با اهمیت ترین بیت
lsb کم اهمیت ترین بیت
tenth rate پایین ترین درجه
next نزدیک ترین پس ازان
tick سخت ترین مرحله
bottom price پائین ترین قیمت
ticked سخت ترین مرحله
ticks سخت ترین مرحله
aftermost عقب ترین واپسین
top flight اعلی ترین مرتبه
full-back عقب ترین بازی کن
eastermost شرقی ترین نقطه
easternmost شرقی ترین نقطه
full-backs عقب ترین بازی کن
least significant bit کم اهمیت ترین بیت
setl زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
ten key pad مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
exosphere خارجی ترین لایه اتمسفر
troposphere پایین ترین بخش اتمسفر
upmost عالی ترین بالاترین درجه
lower high water پایین ترین پیشرفت اب دریا
thermosphere خارجی ترین لایه اتمسفر
primitive data type ساده ترین شکل داده
last پایین ترین درجه یا مقام
lasts پایین ترین درجه یا مقام
main battle tank قوی ترین تانک رزمی
sternmost عقب ترین قسمت کشتی
Put your warmest clothes on . گرم ترین لباسهایت را تن کرد
lasted پایین ترین درجه یا مقام
admiral عالی ترین افسرنیروی دریایی
curtal step پایین ترین پله پلگان
curtail step پایین ترین پله پلگان
admirals عالی ترین افسرنیروی دریایی
combat resolution پایین ترین رده رزمی
culminant درمرتفع ترین موضع کامل
fullback جای عقب ترین بازی کن
skirting armor ضخیم ترین قسمت زره تانک
This is the easisrt way. این آسان ترین راه است
last but not least <idiom> آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
lowest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
lowest common multiple [LCM] کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
least upper bound [lub, LUB] کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
supremum کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
smallest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
subcutis عمیق ترین قسمت زیر پوست
lower low water پایین ترین پست رفت اب دریا
belly کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
heart strings عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
bottoms با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottom با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
least developed countries پائین ترین کشورهای در حال توسعه
bellies کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
next of kin نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master tooth پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
endodermis داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
water collecting sump پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
highest common factor [HCF] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
best seller پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
greatest common divisor بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
aftermost نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین
This is the oldest Persian script in existence. این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
greatest common factor [GCF] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
msb با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
best-seller پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-sellers پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
greatest common divisor [gcd] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
knight bachelor پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
msd با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
rock bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock-bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
white wool [مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
physical پایین ترین لایه استاندارد شبکه ISO/OSI
Milco میلکو [مرغوب ترین فرش رومانی با چله پنبه ای]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com