Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 35 (4 milliseconds)
English
Persian
drencher
اسبابی که با ان دوابجانوران میخوارانند
Other Matches
aeroscope
اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
phonendoscope
اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
hemacytometer
اسبابی برای شمارش گویچههای خون
inhalator
اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
myocardiograph
اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
trigonometer
اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
metronomes
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronome
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
pulper
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
turnspit
اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
dichroscope
اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
corer
اسبابی که سیب یامیوه دیگر راازتخمدان ان جدامیکند
dioptometer
اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
fanner
غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
eidograph
اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
durometer
اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
eudiometer
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
swing bell
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bar
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
skiascope
اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
phonopore
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
transmission
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
humidistat
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
gimbals
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
transmissions
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
gimmicks
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
respirator
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
gimbal ring
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
respirators
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
gimmick
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
panopticon
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
light trap
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
dress guard
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
gas fittings
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com