Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
trigonometer
اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
Other Matches
to niche oneself
خود را در گوشهای جا دادن در گوشهای پنهان شدن
rectangles
راست گوشه
rectangle
راست گوشه
rectangular
راست گوشه
right-angled
راست گوشه
orthogonal
راست گوشه
right angled
راست گوشه
right angled parallelogram
راست گوشه
orthorhomobic system
دستگاه راست گوشه
rectangularly
بشکل راست گوشه
cross roads
همبر راست گوشه
right triangle
مثلث راست گوشه
rhombic system
دستگاه راست گوشه
right triangle
مثلث راست گوشه
[ریاضی]
rectangular coordinates
دستگاه مختصات راست گوشه
dexiotropous
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
cornering
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corner
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corners
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
angulate
گوشهای
hexagonal
شش گوشهای
angular
گوشهای
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
corner assembling
بست گوشهای
corner reflector
بازتاباننده گوشهای
pentagonal
پنج گوشهای
septangular
هفت گوشهای
hexagonal system
دستگاه شش گوشهای
corner solution
راه حل گوشهای
skew correction
تصحیح گوشهای
make way
<idiom>
به گوشهای رفتن
pentadecagon
پانزده گوشهای
dogfight
کتک کاری در گوشهای
lopeared
دارای گوشهای اویخته
dogfights
کتک کاری در گوشهای
tetragonal system
دستگاه چهار گوشهای
tetragonal distortion
واپیچش چهار گوشهای
bi directional
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
eremitic
گوشه نشینانه گوشه گیر
acute angle
گوشه تیز گوشه تند
to p one's cap over one's ear
کلاه خودراروی گوشهای خودکشیدن
wurtzite
ساختار شش گوشهای روی سولفید
plain dealing
معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life.
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
orthotropous
دارای تخمک راست راست اسه
one two
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
hexonal zinc sulfide structure
ساختار شش گوشهای روی سولفید وورتیست
drencher
اسبابی که با ان دوابجانوران میخوارانند
off
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
aeroscope
اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
phonendoscope
اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
hemacytometer
اسبابی برای شمارش گویچههای خون
metronome
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
myocardiograph
اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
metronomes
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
inhalator
اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
jackrabbit
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
turnspit
اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
corer
اسبابی که سیب یامیوه دیگر راازتخمدان ان جدامیکند
pulper
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
dichroscope
اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
dioptometer
اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
durometer
اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
eidograph
اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
fanner
غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
gimbals
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
swing bar
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bell
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
skiascope
اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
transmission
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmissions
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
humidistat
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
phonopore
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
eudiometer
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
gimmicks
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
respirators
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
gimmick
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
light trap
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
respirator
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
gimbal ring
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
panopticon
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
right justify
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
side step
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
dress guard
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
gas fittings
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
half left
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
ear
گوشه
pointedness
گوشه
corner
گوشه
agonic
بی گوشه
cornering
گوشه
triquetrous
سه گوشه
corners
گوشه
ears
گوشه
trigonic
سه گوشه
nook
گوشه
quoin
گوشه
quips
گوشه
recesses
گوشه
recess
گوشه
lobe
گوشه
in the corner
در گوشه
angles
گوشه
quipping
گوشه
quipped
گوشه
quip
گوشه
lobes
گوشه
cornerwise
از گوشه
hexagons
شش گوشه
hexagon
شش گوشه
angle
گوشه
cantle
گوشه
nonagon
9 گوشه
coin=quoin
گوشه
coign
گوشه
hesagonal
شش گوشه
cornerways
از گوشه
three cornered
سه گوشه
polygons
بس گوشه
sexangle
شش گوشه شش بر
polygon
بس گوشه
figuration
گوشه
hexangular
شش گوشه
heptangular
هفت گوشه
cuspidal
گوشه دار
polygon of forces
بس گوشه نیروها
polygonal
بسیار گوشه
hermitage
گوشه عزلت
To drop a hint . to insinuate .
گوشه زدن
corner weld
جوشکاری گوشه
hermitess
زن گوشه نشین
quadrangular
چهار گوشه
protractor
گوشه سنج
quinquangular
پنج گوشه
protractors
گوشه سنج
angular
گوشه دار
hendecagon
یازده گوشه
snook
گوشه وکنایه
solitariness
گوشه نشینی
eremitic life
گوشه نشینی
seclusion
گوشه نشینی
eremitism
گوشه نشینی
eremitical
گوشه گیر
goniometer
گوشه پیما
reclvsion
گوشه نشینی
figurate
گوشه دار
fillet weld
جوش گوشه
octagonal
هشت گوشه
octagons
هشت گوشه
octagons
چیزهشت گوشه
dodecagon
دوازده گوشه
solitudinarian
گوشه نشین
eremite
گوشه نشین
eremite
گوشه گیر
octagon
هشت گوشه
octagon
چیزهشت گوشه
point
گوشه دارکردن
pointy
گوشه دار
piquant
گوشه دار
triconered
دارای سه گوشه
triangle of forces
سه گوشه نیروها
close packed hexagonal
شش گوشه ای تنگچین
cloisterer
گوشه نشین
circumferentor
گوشه سنج
an acute angle
گوشه تیز
anchoress
زن گوشه نشین
ancress
زن گوشه نشین
angle valve
شیر گوشه
angularity
گوشه داری
angulate
گوشه دار
octangular
هشت گوشه
octangle
هشت گوشه
canthus
گوشه چشم
obtuse angle
گوشه باز
cubby-holes
گوشه دنج
cubby-hole
گوشه دنج
cubby hole
گوشه دنج
loners
گوشه گیر
loner
گوشه گیر
unsociable
گوشه نشین
pentangular
پنج گوشه
pentangle
پنج گوشه
pentagon
پنج گوشه
pentagons
پنج گوشه
corner joint
اتصال گوشه
goniometer
گوشه سنج
corner cut
بریدگی گوشه
lateen rig
بادبان 3 گوشه
sequestered life
گوشه نشینی
leeringly
از گوشه چشم
tetragon
چهار گوشه
multangular
بسیار گوشه
knee
سه گوشه سه راهی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com