Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
vinifacteur
اسباب شراب سازی
Other Matches
winery
کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
viniculture
شراب سازی
winepress
خمره شراب سازی
dentifactor
اسباب دندان سازی
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
vinosity
حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
garrotte
خفه سازی بطرزاسپانیولی اسباب ادم خفه کنی
garottes
خفه سازی بطرزاسپانیولی اسباب ادم خفه کنی
garotting
خفه سازی بطرزاسپانیولی اسباب ادم خفه کنی
garroted
خفه سازی بطرزاسپانیولی اسباب ادم خفه کنی
garrotes
خفه سازی بطرزاسپانیولی اسباب ادم خفه کنی
garrotting
خفه سازی بطرزاسپانیولی اسباب ادم خفه کنی
garotted
خفه سازی بطرزاسپانیولی اسباب ادم خفه کنی
garrotted
خفه سازی بطرزاسپانیولی اسباب ادم خفه کنی
garroting
خفه سازی بطرزاسپانیولی اسباب ادم خفه کنی
garrottes
خفه سازی بطرزاسپانیولی اسباب ادم خفه کنی
wineglass
لیوان شراب پیمانه شراب
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
bacchus
شراب
wine
شراب
wines
شراب
the juice of the grape
شراب
viniferous
شراب زا
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
grcen wine
شراب تازه
wine maker
شراب ریز
viticulturist
شراب ساز
grcen wine
شراب نارس
winebibber
شراب خور
wineglass
جام شراب
grail
جام شراب
wine cellar
شراب دخمه
riesling
شراب سفید
filtrate
شراب ناب
enology
شراب شناسی
wine cellar
انبار شراب
cider
شراب سیب
decant
ریختن شراب
vinal
بشکل شراب
winegrower
شراب ساز
wineskin
مشک شراب
pottle
رطل شراب
vermt
شراب افسنطین
fortified wines
شراب قوی
fortified wine
شراب قوی
oenomel
شراب عسلی
oenologist
شراب شناس
wine
شراب نوشیدن
viniferous
دارای شراب
ustulation
سوزاندن شراب
wines
شراب نوشیدن
it is a racy wine
شراب رادارد
guzzler
شراب خور
vinous flavour
طعم شراب
wino
معتاد به شراب
decanted
ریختن شراب
binges
شراب خواری
rhenish wine
شراب اسمانی
binge
شراب خواری
decants
ریختن شراب
decanting
ریختن شراب
cochineal
قرمز شراب کش
goblet
گیلاس شراب تکه
chalice
گیلاس شراب
[در مراسم]
goblet
گیلاس شراب
[در مراسم]
malmsey
شراب شیرین قبرس
maderia
شراب محصول مادریا
argol
دردشراب .ته نشین شراب
goblets
گیلاس شراب تکه
bacchus
رب النوع شراب و باده
jeroboam
جام شراب بزرگ
cellar
جای شراب انداختن
wineglasful
گیلاس شراب خوری
clarets
نوعی شراب قرمز
vermouths
شراب شیرین افسنطین
vermouth
شراب شیرین افسنطین
fortified wine
شراب تقویت شده
claret
نوعی شراب قرمز
fortified wines
شراب تقویت شده
vintnery
عمده فروشی شراب
viniculture
پرورش انگور شراب
wineshop
مغازه شراب فروشی
gill
پیمانهای برای شراب
scuppernong
شراب انگور مشک
vinic
مربوط به شراب یا الکل
straw wine
شراب شیرین کشمش
cellars
جای شراب انداختن
frutex
شراب شربت الکلی
fiascos
ناکامی بطری شراب
vintners
عمده فروش شراب
gladstone
نوعی شراب ارزان
loading
امیختن موادخارجی به شراب
vintner
عمده فروش شراب
chablis
نوعی شراب سفید
chianti
نوعی شراب قرمز
enology
مبحث شراب شناسی
fiasco
ناکامی بطری شراب
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
sacks
شراب سفید پرالکل وتلخ
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
sherris
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
libations
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
vinometer
الت سنجش الکل شراب
libations
تقدیم شراب به حضور خدایان
sacked
شراب سفید پرالکل وتلخ
libation
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
gourmets
خبره خوراک شراب شناس
gourmet
خبره خوراک شراب شناس
sack
شراب سفید پرالکل وتلخ
to lay down wine
شراب را انبار کردن یا جادادن
crust of wine
جرم شراب در روی شیشه
port
شراب شیرین بارگیری کردن
buret
تنگ مخصوص شراب مقدس
sherry
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherries
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
amontillado
نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
altar of credence
[جایگاه نان و شراب مقدس]
buretto
تنگ مخصوص شراب مقدس
wine taster
جام شراب مخصوص نمونه گیری
tent
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
dionysus
>دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
tartarous
دردی شکل مشتق از درده شراب
rhenish
شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
punches
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punched
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punch
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
wine cooler
هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
birl
شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
tents
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
nectar
شراب لذیذ خدایان یونان شهد
wine taster
کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
tasters
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
bacchic ornament
[وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
lord's table
میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
taster
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
daiquiri
مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
vinous eloquence
فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
canaries
رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
When drink enters, wisdom departs.
<proverb>
آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
canary
رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
viticulture
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
tokay
انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
The milk
[the wine]
has already turned
[gone off]
.
شیر
[شراب]
پیش از این بریده شده است.
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
geap
اسباب
apparel
اسباب
rigging
اسباب
traps
اسباب
lash up
اسباب
tool
اسباب
instrumentally
با اسباب
tackling
اسباب
whigmaleery
اسباب
tackles
اسباب
whigmaleerie
اسباب
tackled
اسباب
tackle
اسباب
article
اسباب
articles
اسباب
doodads
اسباب
doodad
اسباب
instrument
اسباب
accouterment
اسباب
freehand
بی اسباب
removers
اسباب کش
dixings
اسباب
fixings
اسباب
appliances
اسباب
appliance
اسباب
rigged
اسباب
rigs
اسباب
rig
اسباب
mountings
اسباب
remover
اسباب کش
contrivance
اسباب
apparatus
اسباب
free handed
بی اسباب
free hand
بی اسباب
device
اسباب
things
اسباب
devices
اسباب
gadgets
اسباب
gadget
اسباب
outfits
اسباب
outfit
اسباب
valuables
اسباب
contraptions
اسباب
contraption
اسباب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com