Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
roulette
اسباب قمار چرخان
Other Matches
ccd
اسباب تزویج علامت حافظه با اطلاعات چرخان دستگاه با بار جفت شده
revolving doors
در چرخان
revolving door
در چرخان
rotor
چرخان
rotors
چرخان
swivel chair
صندلی چرخان
tape decks
نوار چرخان
rotary evaporator
تبخیرکننده چرخان
spinning charge
بار چرخان
disk drives
گرده چرخان
disk drive
گرده چرخان
slewing crane
جرثقیل چرخان
revolving drum
طبله چرخان
rotary valve
شیر چرخان
twisters
گردباد چرخان
twister
گردباد چرخان
tape deck
نوار چرخان
balanced window
پنجره چرخان
balance window
پنجره چرخان
lazy susan
سینی چرخان
hazarding
قمار
hazard
قمار
hazarded
قمار
gambling
قمار
hazards
قمار
gambles
قمار
gambled
قمار
gamble
قمار
spin
ماهیگیری با وسایل چرخان
charge coupled device
حافظه با اطلاعات چرخان
spin casting reel
قرقره چرخان ماهیگیری
pursuit rotor
پیروی سنج چرخان
rotary pursuit
پیروی سنج چرخان
spins
ماهیگیری با وسایل چرخان
rotameter
جریان سنج چرخان
spinning reel
قرقره چرخان ماهیگیری
spinning band column
ستون نوار چرخان
gambling house
قمار خانه
gamble away
قمار کردن
die
بخت قمار
gambler
قمار باز
gamblers
قمار باز
shell game
قمار با گردو
gambling
قمار بازی
crap
نوعی قمار
gambles
قمار کردن
gambled
قمار کردن
crapping
نوعی قمار
crapped
نوعی قمار
gamble
قمار کردن
gaming
قمار بازی
hazardously
بطور قمار
game of chance
بازی قمار
gaming house
قمار خانه
gamester
قمار باز
twinkle box
عدسی هاو یک دیسک چرخان
planet wheel
چرخ دنده چرخان بدورمحور
spin casting rod
چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
spinning rod
چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
spinner
نوعی طعمه ماهیگیری چرخان
gambing and betting
قمار و شرط بندی
stakeholder
نگهدارنده بانک در قمار
piker
قمار بازکم جرات
skin game
قمار از روی تقلب
satellitic
وابسته به قمار سیارات
spin casting
پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
spinning
پرتاب نخ و قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
cardsharp
برگ زن قمار باز متقلب
tombolas
نوعی قمار شبیه لوتو
tombola
نوعی قمار شبیه لوتو
gambles
شرط بندی کردن قمار
craps
نوعی بازی قمار باطاس
gamble
شرط بندی کردن قمار
roulette
رولت بارولت قمار کردن
gambled
شرط بندی کردن قمار
aerial ladder
نردبان چرخان
[مخصوص ماشین آتش نشانی]
turntable ladder
نردبان چرخان
[مخصوص ماشین آتش نشانی]
faro
نوعی بازی قمار شبیه بانک
times
زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
time
زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
timed
زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
street betting
جرم قمار و شرط بندی درمعابر عمومی
gambled away
<adj.>
بوسیله قمار از دست داده
[اصطلاح روزمره]
in and in
مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
staked
شرط بندی مسابقه با پول روی میزدر قمار
He has vowed not to gamble again.
پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
stakes
شرط بندی مسابقه با پول روی میزدر قمار
stake
شرط بندی مسابقه با پول روی میزدر قمار
gimmick
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmicks
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
stakes
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
magnetic tape
موتور و دستگاه چرخان که به سیگنالهای الکتریکی امکان ضبط روی نوار مغناطیسی یا چرخش روی آن می دهند
magnetic tapes
موتور و دستگاه چرخان که به سیگنالهای الکتریکی امکان ضبط روی نوار مغناطیسی یا چرخش روی آن می دهند
flying head
نوک خواندن / نوشتن دیسک سخت که به صورت حلقهای است و بالای سطح دیسک چرخان قرار دارد
devices
اسباب
device
اسباب
dixings
اسباب
instrumentally
با اسباب
geap
اسباب
free handed
بی اسباب
free hand
بی اسباب
apparatus
اسباب
appliance
اسباب
whigmaleery
اسباب
apparel
اسباب
tool
اسباب
articles
اسباب
article
اسباب
accouterment
اسباب
instrument
اسباب
lash up
اسباب
whigmaleerie
اسباب
fixings
اسباب
mountings
اسباب
removers
اسباب کش
tackles
اسباب
tackle
اسباب
tackling
اسباب
remover
اسباب کش
traps
اسباب
doodads
اسباب
rigging
اسباب
doodad
اسباب
things
اسباب
freehand
بی اسباب
appliances
اسباب
tackled
اسباب
valuables
اسباب
contraption
اسباب
outfit
اسباب
outfits
اسباب
contraptions
اسباب
gadget
اسباب
contrivances
اسباب
rig
اسباب
rigs
اسباب
rigged
اسباب
contrivance
اسباب
gadgets
اسباب
fishing gear
اسباب ماهیگیری
fittings and fixtures
اسباب و اثاثه
exerciser
اسباب ورزش
enginery
اسباب جنگی
gear
اسباب لوازم
gears
اسباب لوازم
geared
اسباب لوازم
discommodity
اسباب زحمت
appurtenance
اسباب جهاز
caboodle
اسباب سفر
causes of revelation
اسباب نزول
crimper
اسباب فردادن مو
disfurnish
بی اسباب کردن
moves
اسباب کشی
paraphernalia
اسباب لوازم
slides
اسباب لغزنده
stamper
اسباب کوبیدن
slide
اسباب لغزنده
trocar
اسباب بزل
drags
اسباب لایروبی
dragged
اسباب لایروبی
drag
اسباب لایروبی
(be) put out
<idiom>
اسباب زحمت
Luggage
اسباب و اثاثیه
military device
اسباب ارتشی
move
اسباب کشی
moved
اسباب کشی
appliances
اسباب کار
appliance
اسباب کار
thing
اسباب دارایی
inhalator
اسباب استنشاق
inconveniencing
اسباب زحمت
purofier
اسباب پاک کن
rectifier
اسباب تقطیر
resonator
اسباب ارتعاش
inconveniences
اسباب زحمت
inconvenienced
اسباب زحمت
inconvenience
اسباب زحمت
engine
موتور اسباب
plaything
اسباب بازی
spared
اسباب یدکی
implement
اسباب اجراء
kit
اسباب کار
implements
اسباب اجراء
malice
اسباب چینی
utensil
وسایل اسباب
implementing
اسباب اجراء
toys
اسباب بازی
dumbbells
اسباب ورزشی
kits
اسباب کار
utensils
وسایل اسباب
conspiracy
اسباب چینی
playthings
اسباب بازی
tools
اسباب کار
implemented
اسباب اجراء
conspiracies
اسباب چینی
furniture
سامان اسباب
impedimenta
اسباب تاخیرحرکت
toy
اسباب بازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com