Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
English
Persian
entrymate
اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
Other Matches
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
wordprocessing
شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر
pcm
شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
rs c
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
off roader
شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
COMPAQ
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
constituent company
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
fusion
ائتلاف یک شرکت باشرکت دیگر
fusions
ائتلاف یک شرکت باشرکت دیگر
synchronizer
دستگاه همزمان کننده
executive information system
نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
Kaleida Labs
شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
to ride one down
بااسب کسیراپایمال کردن
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
scratch
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
invitation
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
participant
شرکت کننده
participants
شرکت کننده
entry
شرکت کننده
participating
شرکت کننده
contributors
شرکت کننده
participative
شرکت کننده
contributor
شرکت کننده
duplexes
مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
duplex
مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
macs
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
Glasgow School
[نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
mac
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
marathoner
شرکت کننده ماراتون
participant observer
مشاهده گر شرکت کننده
supply company
شرکت تامین کننده
suppliers
شرکت تولید کننده
supplier
شرکت تولید کننده
symposiast
شرکت کننده درسمپوزیم
napped
بهترین شرکت کننده
nap
بهترین شرکت کننده
napping
بهترین شرکت کننده
naps
بهترین شرکت کننده
multitasking
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
clocking
روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
multi tasking
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
chord keying
عمل انتخاب دو یا چند کلید همزمان برای انجام کاری
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
bidder
شرکت کننده در مناقصه یامزایده
crusader
شرکت کننده درجنگهای صلیبی
crusaders
شرکت کننده درجنگهای صلیبی
olympian
شرکت کننده بازیهای المپیک
bidders
شرکت کننده در مناقصه یامزایده
sortie reference
تعدادهواپیماهای شرکت کننده درپرواز
merrymaker
شرکت کننده درجشن وسرور
walkers
شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی
walker
شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی
tenderer
شرکت کننده در مناقصه یامزایده
tenderer
شرکت کننده در مزایده یامناقصه
semi-finalist
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
hurdler
شرکت کننده در مسابقه پرش از مانع
producer
شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
semi-finalists
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
service component
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
producers
شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
fleets
گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
sortie number
تعداد هواپیماهای شرکت کننده در پرواز
deathlete
شرکت کننده در مسابقه دهگانه دو و میدانی
fleet
گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
pentathlete
شرکت کننده در مسابقه پنجگانه دو و میدانی
GOSIP
استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
attack transport
ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
pacer
شریک نوبتی بازیگروقتی که شرکت کننده کم باشد
component change order
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
veterans
سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته
campers
شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
veteran
سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته
camper
شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
processor
به صورت همزمان همزمان کار کند
office
مناسب برای استفاده در شرکت
residents
ما برای یک شرکت کار کند
offices
مناسب برای استفاده در شرکت
resident
ما برای یک شرکت کار کند
navy component
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
off roader
شرکت کننده در مسابقه مخصوص در مسیر طولانی در زمینهای ناهموار
forty niner
شرکت کننده در مهاجرت سال 9481 بکالیفرنیا درجستجوی طلا
entry fee
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
wager
شرط بندی کننده
tightening material
مواد اب بندی کننده
wagered
شرط بندی کننده
bettor
شرط بندی کننده
rater
درجه بندی کننده
wagers
شرط بندی کننده
sorter
دسته بندی کننده
pork barrel
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
nominating
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominate
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominates
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
incorporation
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
to bar somebody from a competition
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
underwriter
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
equipment
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
starter's list
فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
take over bid
پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
promotion money
دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
go in for
<idiom>
شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
intercurrent
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
point of presence
شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
flippy
دیسک دو لبه که در درایو تک لبه استفاده شود. بنابراین برای خواندن طرف دیگر برای جابجا شود
notification
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
offshore company
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
arrays
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
array
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
desqview
نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
commitment board
هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
better
بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
big blue
ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
overt collusion
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
micropro
یک شرکت نرم افزاری کالیفرنیایی که برای ریزکامپیوترها برنامه تهیه میکند
consortiums
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortium
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortia
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
sagged
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر
sag
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر
to have done
برای کسی
[دیگر]
انجام دادن
other things being equal
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
sags
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
introduced
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduces
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
lotuses
شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
introducing
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
provider
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
providers
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
starting fee
مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
lotus
شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
introduce
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
cross assembler
ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر
raise a fuss
<idiom>
قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
prospectuses
شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
prospectus
شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
direct reading dial
درجه بندی برای قرائت مستقیم
pontoar
نوعی کرجی برای پل بندی کلک
metacompilation
کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود
proprietary file format
روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
espalier
چوب بندی برای تربیت نهال میوه
bridges
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridged
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
motherboard
که حاوی بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای دیگر است
I'm doing it on my own account, not for anyone else.
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
telephones
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
decoys
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
reference
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
decoying
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
gimbals
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
decoyed
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
telephone
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
references
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
telephoned
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoning
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
reseau
شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
Manchester coding
و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com