Dictiornary-Farsi | اسب نجیب را یک تازیانه بس است . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 125 (7 milliseconds)

English	Persian
A blood horse needs only one stroke of the whip . <proverb>	اسب نجیب را یک تازیانه بس است .


Other Matches

whipped	تازیانه
strapper	تازیانه زن
lash	تازیانه
lambast	تازیانه
lashed	تازیانه
lambaste	تازیانه
lashes	تازیانه
rawhide	تازیانه
rawhides	تازیانه
chabup	تازیانه
whip	تازیانه
whipper	تازیانه زن
knout	تازیانه
scourger	تازیانه زن
scutcher	تازیانه زن
flagellum	تازیانه
whips	تازیانه
scourge	تازیانه
scourage	تازیانه
scotcher	تازیانه زن
flagellated	تازیانه زدن
scourge	تازیانه زدن
flogged	تازیانه زدن
rawhides	تازیانه زدن
taws	تازیانه چرمی
flagellating	تازیانه زدن
flogs	تازیانه زدن
flagellate	تازیانه زدن
to kiss the gunners daughter	تازیانه خوردن
flogger	تازیانه زننده
whiplike	تازیانه وار
flagellates	تازیانه زدن
flagelliform	تازیانه مانند
flagellator	تازیانه زننده
cat o nine tails	تازیانه نه تسمهای
cat o'nine tails	تازیانه 9 تسمهای
rawhide	تازیانه زدن
flog	تازیانه زدن
knout	تازیانه زدن
straps	فیش تازیانه زنی
quirt	تازیانه دسته کوتاه
lambaste	شلاق تازیانه زدن
lambast	شلاق تازیانه زدن
strap	فیش تازیانه زنی
genteel	نجیب
immodest	نا نجیب
gentlewomanly	نجیب
maidenly	نجیب
of a noble family	نجیب
nice	نجیب
gentlewomen	زن نجیب
gentlewoman	زن نجیب
meek	نجیب
indecent	نا نجیب
decent	نجیب
nicest	نجیب
nicer	نجیب
gentle	نجیب
gentler	نجیب
gentlest	نجیب
sobersided	نجیب
swish	صدای ضربت تازیانه باهوش
swished	صدای ضربت تازیانه باهوش
swishes	صدای ضربت تازیانه باهوش
swishing	صدای ضربت تازیانه باهوش
licks	تازیانه زدن مغلوب کردن
licked	تازیانه زدن مغلوب کردن
lick	تازیانه زدن مغلوب کردن
whipping	نخ تابیده مخصوص تازیانه پیچی
noble metals	فلزات نجیب
noble metal	فلز نجیب
genteelly	نجیب وار
high born	نجیب زاده
noblewomen	نجیب زاده
noblewoman	نجیب زاده
noble gas	گاز نجیب
thane	نجیب زاده
chevalier	نجیب زاده
nobleman	نجیب زاده
patrician	نجیب زاده
magnate	نجیب زاده
aristocrats	نجیب زاده
aristocrat	نجیب زاده
childe	نجیب زاده
blue-blooded	نجیب زاده
blue blooded	نجیب زاده
patricians	نجیب زاده
magnates	نجیب زاده
knights	نجیب زاده
bashaw	نجیب زاده
noblest	نجیب باشکوه
nobles	نجیب باشکوه
nobler	نجیب باشکوه
noblemen	نجیب زاده
knight	نجیب زاده
knighted	نجیب زاده
noble	نجیب باشکوه
knighting	نجیب زاده
well born	اصیل نجیب زاده
donning	لرد یا نجیب زاده
dons	لرد یا نجیب زاده
donned	لرد یا نجیب زاده
don	لرد یا نجیب زاده
blandest	شیرین و مطلوب نجیب
particianship	نجیب زادگی اصالت
blander	شیرین و مطلوب نجیب
gentlemanlike	شایسته مرد نجیب
bland	شیرین و مطلوب نجیب
gentleman of fortune	نجیب زاده حادثه جو
whipping boy	بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
junker	جوان نجیب زاده المانی
gentlewomanlike	شایسته بانوان نجیب ومحترم
shabby genteel	نجیب نما فقیرواقا منش
noblesse oblige	بزرگواری و سخاوتمندی نشانه نجیب زادگی
household troops	هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
wellborn	نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
stripe	راه راه کردن تازیانه زدن
stripes	راه راه کردن تازیانه زدن
yonker	نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker	نجیب زاده جوان جوان سلحشور
whipped	شلاق زدن تازیانه زدن
whips	شلاق زدن تازیانه زدن
whip	شلاق زدن تازیانه زدن
blue blood	نجیب زاده اشراف زاده