English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (7 milliseconds)
English Persian
past master استاد پیشین
past masters استاد پیشین
Other Matches
one-time پیشین
primitive پیشین
pristine پیشین
antecedents پیشین
primeval پیشین
previous پیشین
fore پیشین
apriori پیشین
anterior پیشین
ci devant پیشین
ventral پیشین
antecedent پیشین
early poets شعرای پیشین
the magi of old مجوسیان پیشین
the days of old روزگار پیشین
telencephalon مغز پیشین
langsyne در روزگار پیشین
protext عبارت پیشین
primogenitors نیاکان پیشین
foretime روزگار پیشین
antecendent phenomenon پدیده پیشین
instatu quo بحالت پیشین
incisive tooth دندان پیشین
cerebra مغز پیشین
cerebrum مغز پیشین
cerebrums مغز پیشین
olden پیشین سابق
prior پیشین جلوی
the old ways رسمهای پیشین
incisor دندان پیشین
former قالب گیر پیشین
incisive دندان پیشین ثنایا
orbital frontal cortex قشر پیشین حدقهای
paleocrystic یخ بسته از زمانهای پیشین
old boys دانش آموز پیشین
old boy دانش آموز پیشین
craftsmaster استاد
professor استاد
professors استاد
adept استاد
maestro استاد
instructors استاد
instructor استاد
skilful استاد
maestros استاد
wright استاد
to run the f. جاده پیشین رادوباره رفتن
to rest on ones laurels بجایزههای پیشین خودخرسند بودن
Dahomey نام پیشین کشور بنین
master workman استاد کار
master off استاد شمشیربازی
chess master استاد شطرنج
adjoint معاون استاد
tutor استاد راهنما
master استاد شطرنج
mastered ارباب استاد
mastered استاد شطرنج
tutors استاد راهنما
tutored استاد راهنما
masters ارباب استاد
masters استاد شطرنج
handy استاد در کارخود
handiest استاد در کارخود
master ارباب استاد
elaborating ساخت استاد
handier استاد در کارخود
elaborated ساخت استاد
elaborates ساخت استاد
past masters استاد قدیمی
elaborate ساخت استاد
past master استاد قدیمی
track records آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
og الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
track record آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
constable of france فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
grandmasters استاد بزرگ شطرنج
grandmaster استاد بزرگ شطرنج
practice makes perfect کارکن تا استاد شوی
philologist استاد زبان شناسی
analyst استاد تجزیه روانکاو
analysts استاد تجزیه روانکاو
prestation خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
donnish وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
As a university professor , his performance stank. طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
black belts کمربند سیاه استاد جودو
black belt کمربند سیاه استاد جودو
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
To be a master of ones craft. درفن خود استاد بودن
regius professor استاد منصوب ازطرف پادشاه
international master استاد بین المللی شطرنج
to live in پیش استاد یا کارفرمای خودغذا خوردن
dons رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
The professor stepped into the classroom. استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
donning رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
The professor knows what he is talking about. استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
donned رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
don رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
school doctor استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
Freemason [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
sanhedrim سهندرین :دادگاه وشورای عالی بنی اسرائیل دراورشلیم درزمانهای پیشین
hush ship کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
following my lead یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
Mohtasham design طرح محتشمی [اینگونه طرح ها منسوب به استاد محتشم کاشانی بافنده مشهور کاشان می باشد.]
non destructive cursor صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند
coach کمک مربی کمک استاد
coaches کمک مربی کمک استاد
coached کمک مربی کمک استاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com