English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (13 milliseconds)
English Persian
deserve استحقاق داشتن
deserves استحقاق داشتن
Search result with all words
deserve لایق بودن استحقاق داشتن
deserves لایق بودن استحقاق داشتن
merit شایسته بودن استحقاق داشتن
merited شایسته بودن استحقاق داشتن
meriting شایسته بودن استحقاق داشتن
merits شایسته بودن استحقاق داشتن
meritoriously با داشتن استحقاق
Other Matches
titles استحقاق
meriting استحقاق
title استحقاق
entitlement استحقاق
entitlements استحقاق
merits استحقاق
merited استحقاق
desertless بی استحقاق
unearned بی استحقاق
merit استحقاق
merits لیاقت استحقاق
desert استحقاق سزاواری
deserting استحقاق سزاواری
deserts استحقاق سزاواری
merited لیاقت استحقاق
absence of right عدم استحقاق
entitlement مورد استحقاق
meritoriousness لیاقت استحقاق
meriting لیاقت استحقاق
merit لیاقت استحقاق
entitlements مورد استحقاق
titles استحقاق سند
unearned بیش از استحقاق
title استحقاق سند
rightful حقیقی دارای استحقاق
indign زننده بدون استحقاق
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
You deserve it. حق داری ( استحقاق آنرا داری )
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
doubts شک داشتن
having داشتن
to have possession of داشتن
lacks کم داشتن
lacked کم داشتن
bears در بر داشتن
lack کم داشتن
bears داشتن
relieve داشتن
owns داشتن
doubt شک داشتن
have داشتن
wanted کم داشتن
relieves داشتن
want کم داشتن
relieving داشتن
own داشتن
owned داشتن
owning داشتن
bear در بر داشتن
bear داشتن
lackvt کم داشتن
redolence بو داشتن
monogyny داشتن یک زن
doubting شک داشتن
to have داشتن
doubted شک داشتن
to hold داشتن
possessing داشتن
to go hot تب داشتن
possesses داشتن
intercommon داشتن
to hold a meeting داشتن
to be feverish تب داشتن
possess داشتن
to be in a f. تب داشتن
to have f. تب داشتن
to possess داشتن
disguise نهان داشتن
differ فرق داشتن
espouses عقیده داشتن به
disguised نهان داشتن
espousing عقیده داشتن به
lends معطوف داشتن
lend معطوف داشتن
take kindly to <idiom> دوست داشتن
up to <idiom> بستگی داشتن به
cherished گرامی داشتن
cherish گرامی داشتن
correlating همبستگی داشتن
correlates همبستگی داشتن
correlate همبستگی داشتن
To be itching fo r a fight . To be on the war path. سر دعوا داشتن
to be pressed for time عجله داشتن
espoused عقیده داشتن به
disguises نهان داشتن
espouse عقیده داشتن به
sends اعزام داشتن
sends گسیل داشتن
sending ارسال داشتن
sending اعزام داشتن
sending گسیل داشتن
send ارسال داشتن
send اعزام داشتن
send گسیل داشتن
sends ارسال داشتن
apprehend بیم داشتن
apprehends بیم داشتن
disguising نهان داشتن
differed فرق داشتن
apprehending بیم داشتن
apprehended بیم داشتن
aspiring هوش داشتن
affording استطاعت داشتن
loathes نفرت داشتن از
loathed نفرت داشتن از
loathe نفرت داشتن از
expecting چشم داشتن
expects چشم داشتن
withholds دریغ داشتن
withholding دریغ داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. تردید داشتن
withhold دریغ داشتن
withheld دریغ داشتن
expected چشم داشتن
protrude برامدگی داشتن
afforded استطاعت داشتن
afford استطاعت داشتن
keep نگاه داشتن
protruding برامدگی داشتن
keeps نگاه داشتن
protrudes برامدگی داشتن
expect چشم داشتن
protruded برامدگی داشتن
retain نگاه داشتن
retained نگاه داشتن
provide مقرر داشتن
in common <idiom> مسئولیت داشتن
cherishing گرامی داشتن
cherishes گرامی داشتن
in a rush <idiom> عجله داشتن
in a jam <idiom> مشکل داشتن
in a hurry <idiom> عجله داشتن
occupies مشغول داشتن
occupy مشغول داشتن
occupying مشغول داشتن
resides اقامت داشتن
resided اقامت داشتن
retaining نگاه داشتن
reside اقامت داشتن
in the cards <idiom> انتظار داشتن
retains نگاه داشتن
provides مقرر داشتن
debt بدهی داشتن
to be under deadline pressure عجله داشتن
abominate تنفر داشتن
wish [would like] تمایل داشتن
implies دلالت داشتن
hankers اشتیاق داشتن
tolerating طاقت داشتن
tolerates طاقت داشتن
tolerated طاقت داشتن
tolerate طاقت داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
possess در تصرف داشتن
imply دلالت داشتن
implying دلالت داشتن
one up <idiom> برتری داشتن
hanker اشتیاق داشتن
contradicts تناقض داشتن با
contradicted تناقض داشتن با
hankered اشتیاق داشتن
hab داشتن دارایی
setup <idiom> مدیریت داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com