Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
public opinion polling
استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
Other Matches
counting votes
استخراج اراء
plebiscite
اراء عمومی
plebiscites
اراء عمومی
polled
مراجعه به اراء عمومی
ostracizes
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracizing
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracized
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracize
با اراء عمومی تبعیدکردن
polls
مراجعه به اراء عمومی
poll
مراجعه به اراء عمومی
ostracises
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracised
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracism
تبعید با اراء عمومی
ostracising
با اراء عمومی تبعیدکردن
paradoxical
مخالف عقاید عمومی
ostracizes
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracized
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracises
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracised
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracising
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizing
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracize
با اراء عمومی تبعید کردن
pollsters
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollster
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
heterodox
دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
referendum
همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referenda
همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referendums
همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
poll
تعداد اراء اخذ اراء
polls
تعداد اراء اخذ اراء
polled
تعداد اراء اخذ اراء
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
referendum
رفراندوم
referenda
رفراندوم
referendums
رفراندوم
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
by a unanimous
به اتفاق اراء
by a majority vote
به اکثریت اراء
counting votes
شمارش اراء
scrutineer
بازرس اراء
unanimously
باتفاق اراء
unanimity
اتفاق اراء
by a unanimity vote
به اتفاق اراء
unanimously
به اتفاق اراء
polls
صورت اراء
tie vote
اراء مساوی
consensus of opinion
اتفاق اراء
tie vote
تساوی اراء
polled
صورت اراء
poll
صورت اراء
consensus
اتفاق اراء
consentaneous
دارای اتفاق اراء
vox populi
اراء یا افکار مردم
vote down
به اکثریت اراء رد کردن
censorship
سانسور عقاید
religious tenets
عقاید مذهبی
mendelism
عقاید مندل
nihilism
عقاید نهیلیستی
inquisitor
مفتش عقاید
dogmas
اصول عقاید
dogma
اصول عقاید
multiplicity of creeds
تعد د عقاید
inquisitors
مفتش عقاید
feet on the ground
<idiom>
عقاید عاقلانه
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
votes
با اکثریت اراء تصویب کردن
voted
با اکثریت اراء تصویب کردن
vote
با اکثریت اراء تصویب کردن
soundboard
عامل انتشار عقاید
sounding boards
عامل انتشار عقاید
sounding board
عامل انتشار عقاید
rationale
توضیح اصول عقاید
medievalism
عقاید قرون وسطایی
lutheranism
عقاید لوتر وکلیسای او
fascism
اصول عقاید فاشیست
leninism
عقاید اشتراکی لنین
symbolic
مط العه دلایل و عقاید
neologize
دارای عقاید نوین
sound off
<idiom>
عقاید را بیان کردن
orientalism
عقاید یا سیاست شرقی
symbolically
مط العه دلایل و عقاید
small-minded opinions
عقاید کوته نظر
ballots
رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballot
رای مخفی مجموع اراء نوشته
balloted
رای مخفی مجموع اراء نوشته
doctrinal
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
junkerism
عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
Machiavellian
وابسته به عقاید سیاسی "ماکیاولی "
syncretism
اعتقاد به توحید عقاید همتایی
syncretic
تلفیق کننده عقاید مختلف
junkerdom
عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
ultranationalism
عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
orthodox
مطابق عقاید کلیسای مسیح
canvass
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassed
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassing
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvasses
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
inquisitions
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
to turn round
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
swelled head
دارای عقاید بزرگ خود فروش
inquisition
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
His political beliefs are old hat now .
عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
russify
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
self expression
ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
presbyterianism
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
romanism
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
naturism
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
interfaith
شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
brainwashing
تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
stalinize
کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
shavian
پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
ideogram
تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
Hungarian Activism
[جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
modernism
نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
brainwashes
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwash
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
fundamentalism
اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
treating
جمع اوری اراء با رشوه یا غذا و مشروب دادن به رای دهندگان
shamanism
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
production
استخراج
eduction
استخراج
copper extraction
استخراج مس
decipherment
استخراج
productions
استخراج
extraction
استخراج
workings
استخراج
working
استخراج
exploitation
استخراج
extraction of copper
استخراج مس
excerption
استخراج
censeur
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
derivations
استنساخ استخراج
silver extraction
استخراج نقره
derivation
استنساخ استخراج
pan
استخراج کردن
separatory funnel
قیف استخراج
pan-
استخراج کردن
extracting
استخراج کردن
decipherable
قابل استخراج
pans
استخراج کردن
exploitation
انتفاع استخراج
stope
استخراج کردن
workable
قابل استخراج
extractor
استخراج کننده
extractors
استخراج کننده
winning
استخراج معدن
winnings
استخراج معدن
mining
استخراج معدن
indecipherable
غیرقابل استخراج
under ground working
استخراج زیرزمینی
exploitable
قابل استخراج
acid extraction
استخراج اسیدی
extractable
استخراج شدنی
mibeable
استخراج شدنی
gold mining
استخراج طلا
exploiters
استخراج کننده
extract
استخراج کردن
exploiter
استخراج کننده
minable
قابل استخراج
minable
استخراج شدنی
feature extraction
استخراج خصیصه
educt
استخراج یا استنباط
extractible
قابل استخراج
extraction of bitumen
استخراج قیر
extraction point
محل استخراج
under ground mining
استخراج زیرزمینی
production of oil
استخراج نفت
extraction thimble
انگشتانه استخراج
draw out
استخراج کردن
mibeable
قابل استخراج
extracted
استخراج کردن
extract copper
مس استخراج شده
message retrieval
استخراج پیام
extracts
استخراج کردن
saltworks
محل استخراج نمک
quarries
استخراج کردن معدن
pull out quote
عبارت استخراج شده
quarrying
استخراج کردن معدن
educible
قابل استخراج یا استنباط
extraction solvent
حلال استخراج کننده
metallurgy
استخراج و ذوب فلزات
grubs
از کتاب استخراج کردن
educe
گرفتن استخراج کردن
extracting
بیرون کشیدن استخراج
grubbed
از کتاب استخراج کردن
illatively
بطریق استنتاج یا استخراج
opencast mining
[British E]
استخراج معدن روباز
Open-pit mining
استخراج معدن روباز
strip mining
[American E]
استخراج معدن روباز
mine
استخراج کردن یاشدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com