Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (31 milliseconds)
English
Persian
mine
استخراج کردن یاشدن
mined
استخراج کردن یاشدن
mines
استخراج کردن یاشدن
Other Matches
slackened
شل کردن یاشدن
sprain
رگ به رگ کردن یاشدن
sprained
رگ به رگ کردن یاشدن
slackening
شل کردن یاشدن
spraining
رگ به رگ کردن یاشدن
sprains
رگ به رگ کردن یاشدن
slacken
شل کردن یاشدن
slackens
شل کردن یاشدن
sponged
طفیلی کردن یاشدن
ripened
رسیده کردن یاشدن
turn off
خاموش کردن یاشدن
propped
حائل کردن یاشدن
prop
حائل کردن یاشدن
ripening
رسیده کردن یاشدن
ripens
رسیده کردن یاشدن
sponge
طفیلی کردن یاشدن
wither
پژمرده کردن یاشدن
ripen
رسیده کردن یاشدن
sacks
اخراج کردن یاشدن
sacked
اخراج کردن یاشدن
solidifies
سفت کردن یاشدن
sponging
طفیلی کردن یاشدن
solidify
سفت کردن یاشدن
solidified
سفت کردن یاشدن
turn-offs
خاموش کردن یاشدن
turn-off
خاموش کردن یاشدن
solidifying
سفت کردن یاشدن
sack
اخراج کردن یاشدن
foreignize
بیگانه کردن یاشدن
propping
حائل کردن یاشدن
slow
اهسته کردن یاشدن
slowed
اهسته کردن یاشدن
slower
اهسته کردن یاشدن
slowest
اهسته کردن یاشدن
slows
اهسته کردن یاشدن
slowing
اهسته کردن یاشدن
to crock up
خراب کردن یاشدن
changed
دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
changes
دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
change
دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
shelve
شیب دار کردن یاشدن
shelved
شیب دار کردن یاشدن
to wear out
ازپوشیدن زیادکهنه کردن یاشدن
changing
دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
solidifying
سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
solidified
سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
solidifies
سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
solidify
سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
winds
خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
wind
خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
cark
بار کردن غمگین ساختن یاشدن
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
emplace
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
condensing
منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
condense
منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
condenses
منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
extracting
استخراج کردن
stope
استخراج کردن
extracted
استخراج کردن
pan
استخراج کردن
extract
استخراج کردن
pan-
استخراج کردن
pans
استخراج کردن
draw out
استخراج کردن
extracts
استخراج کردن
quarrying
استخراج کردن معدن
grubs
از کتاب استخراج کردن
quarry
استخراج کردن معدن
quarries
استخراج کردن معدن
educe
گرفتن استخراج کردن
grubbed
از کتاب استخراج کردن
grub
از کتاب استخراج کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
extract
بیرون کشیدن استخراج کردن
extracted
بیرون کشیدن استخراج کردن
extracts
بیرون کشیدن استخراج کردن
extracting
بیرون کشیدن استخراج کردن
metallurgic
وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات
elicited
استخراج کردن استنباط کردن
elicit
استخراج کردن استنباط کردن
eliciting
استخراج کردن استنباط کردن
elicits
استخراج کردن استنباط کردن
souse
مست مست کردن یاشدن
trance
مسحورکردن یاشدن
trances
مسحورکردن یاشدن
chirk
شادکردن یاشدن
abutted
متصل بودن یاشدن
abuts
متصل بودن یاشدن
superannuate
بازنشسته دانستن یاشدن
abut
متصل بودن یاشدن
eduction
استخراج
working
استخراج
extraction of copper
استخراج مس
copper extraction
استخراج مس
productions
استخراج
workings
استخراج
production
استخراج
extraction
استخراج
excerption
استخراج
exploitation
استخراج
decipherment
استخراج
minable
استخراج شدنی
winning
استخراج معدن
winnings
استخراج معدن
minable
قابل استخراج
mining
استخراج معدن
exploitation
انتفاع استخراج
production of oil
استخراج نفت
message retrieval
استخراج پیام
under ground working
استخراج زیرزمینی
under ground mining
استخراج زیرزمینی
educt
استخراج یا استنباط
extractors
استخراج کننده
mibeable
استخراج شدنی
derivation
استنساخ استخراج
derivations
استنساخ استخراج
separatory funnel
قیف استخراج
gold mining
استخراج طلا
acid extraction
استخراج اسیدی
workable
قابل استخراج
exploitable
قابل استخراج
indecipherable
غیرقابل استخراج
extraction of bitumen
استخراج قیر
extraction thimble
انگشتانه استخراج
extract copper
مس استخراج شده
extraction point
محل استخراج
extractor
استخراج کننده
extractable
استخراج شدنی
counting votes
استخراج اراء
exploiter
استخراج کننده
feature extraction
استخراج خصیصه
extractible
قابل استخراج
mibeable
قابل استخراج
decipherable
قابل استخراج
silver extraction
استخراج نقره
exploiters
استخراج کننده
extracts
بیرون کشیدن استخراج
extracting
بیرون کشیدن استخراج
saltworks
محل استخراج نمک
extracted
بیرون کشیدن استخراج
strip mining
[American E]
استخراج معدن روباز
extract
بیرون کشیدن استخراج
illatively
بطریق استنتاج یا استخراج
salter
استخراج کننده نمک
opencast mining
[British E]
استخراج معدن روباز
continuous extraction apparatus
دستگاه استخراج پیوسته
pull out quote
عبارت استخراج شده
metallurgy
استخراج و ذوب فلزات
extraction solvent
حلال استخراج کننده
surface mining
استخراج معدن روباز
Open-pit mining
استخراج معدن روباز
educible
قابل استخراج یا استنباط
metallurgy
فن استخراج وذوب فلزات فلزگری
acetum
استخراج عصاره ازگیاهان دارویی
pyrometallurgy
استخراج فلزات در اثر حرارت
saltern
کارخانه یا معدن استخراج نمک
surface digging
استخراج معادن در سطح زمین
metallurgical
وابسته به فن استخراج وذوب فلزات
hydrometallurgy
استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
public opinion polling
استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
copper smelting
استخراج مس از سنگهای معدن توسط حرارت ذوب وگداز مس
stope
حفره پله مانند برای استخراج سنگ معدن
quarry sap
مقدار رطوبتی که یک قطعه سنگ تا استخراج شدن ازمعدن دارد
blasting machine
دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
quercetin
ماده رنگی کریسیتین
[این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
safflower
گل رنگ
[این گیاه صورت وحشی در کشورهای مختلف رشد می کند. در ایران در خراسان و تبریز وجود دارد. از گلبرگ ها رنگینه زرد استخراج می کنند.]
masks
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
mask
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com