English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
whalebone استخوان ارواره نهنگ عاج تمساح
Other Matches
maxilla استخوان ارواره ارواره
baleen استخوان نهنگ
maxillary bone استخوان ارواره
jawbones استخوان ارواره
jawbone استخوان ارواره
premaxilla استخوان جلو ارواره زیرین مهره داران
gomphosis اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
whale man صیاد نهنگ نهنگ گیر
hyprostosis رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
crocodiles تمساح
crocodile تمساح
alligators تمساح
alligator تمساح
crocodile clip گیره تمساح
alligator hood گیره تمساح
crocodile tears اشک تمساح
green stick شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
alligator ساخته شده ازپوست تمساح
crocodilian وابسته به خانواده تمساح یانهنگ
alligators ساخته شده ازپوست تمساح
zygoma استخوان قوس وجنه استخوان گونه
syynostosis ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
astragalus استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
ischium استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
condyle مهره استخوان- برامدگی استخوان
periosteum پوشش استخوان ضریع استخوان
whales نهنگ
bull whale نهنگ نر
alligator نهنگ
alligators نهنگ
ceti نهنگ
whale نهنگ
cetus نهنگ
whale calf بچه نهنگ
whalers نهنگ گیر
bull whale نهنگ ماده
whaling شکار نهنگ
sperm whale نهنگ عنبر
gavial نهنگ هندی
whaler نهنگ گیر
sperm whales نهنگ عنبر
train oil روغن نهنگ
flukes انتهای دم نهنگ
fluke انتهای دم نهنگ
whale blow نهنگ ها اب را به بیرون می دمند
manatee نهنگ کوچک دریایی
blobber چربی یاپیه نهنگ
sea cow نهنگ اسب ابی
whale line طناب نهنگ گیری
whales نهنگ صید کردن
whale نهنگ صید کردن
whalers قایق صید نهنگ
whaler قایق صید نهنگ
chaw ارواره
chops ارواره
jaws ارواره
mandibles ارواره
mandible ارواره
jaw ارواره
narwhal نهنگ دریایی قطب شمال
narwal نهنگ دریایی قطب شمال
flitch تکه مکعب پیه نهنگ
narwhale نهنگ دریایی قطب شمال
admaxillary نزدیک ارواره
submaxilla ارواره پایین
maxilla ارواره زیرین
jibs حرف ارواره
jaw breaker ارواره شکن
protrusion of the jaw پیشامدگی ارواره
orthognathous راست ارواره
nether lip or jaw لب یا ارواره زیرین
crack jaw ارواره شکن
jibbed حرف ارواره
glass jaw ارواره شیشهای
chapt مرد ارواره
wapper jawed دارای ارواره کج
jib حرف ارواره
mandibular ارواره زیرین
jibbing حرف ارواره
occiput استخوان قمحدوه استخوان پس سر
finback بالن یا نهنگ سواحل اقیانوس اطلس
projecting jaw ارواره پیش امده
inframaxillary nerves پیهای ارواره زیرین
prognathism پیش امدگی ارواره
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
gnathal فکی وابسته به ارواره
gnathic فکی وابسته به ارواره
inframaxillary وابسته به ارواره زیرین
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
supramaxillary وابسته به ارواره زبرین
submaxillary glands غدههای زیر ارواره
actinomycosis مرض قارچی ارواره
trismus تشنج ارواره زیرین
gnathitis اماس ارواره بالا
infra axillary وابسته به ارواره زیرین
premaxillary واقع در جلو ارواره زبرین
mandibular اروارهای وابسته به ارواره زیرین
jowls ارواره زیرین پرنده گونه
jowl ارواره زیرین پرنده گونه
prognathous دارای ارواره پیش امده
prognathic دارای ارواره پیش امده
stag evil تشنج ارواره زیرین اسب
lantern jawed دارای ارواره دراز و لاغر
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
tallow پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
Brits جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
Brit جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
plectognath ماهی ای که ارواره زبرینش بکاسه سر چسبیده است
pleurodont دارای دندان محکم شده ازداخل ارواره
gar نوعی ماهی که ارواره هایی شبیه منقاردارد
whaleboat قایق موتوری یا پارویی درازو باریک مخصوص صید نهنگ و غیره
leviathans جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
leviathan جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
overshot jaw ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
boneless بی استخوان
ossicle استخوان چه
osteotome استخوان بر
natchbone استخوان
jawbones استخوان فک
tarsus استخوان مچ پا
jawbone استخوان فک
bone استخوان
fleshy بی استخوان
fleshiest بی استخوان
fleshier بی استخوان
boning استخوان
boned استخوان
bones استخوان
malleus استخوان چکشی
the humeral bone استخوان بازو
occipital bone استخوان قمحدوه
malar bone استخوان گونه
humeeerus استخوان عضد
incus استخوان سندانی
luxation در رفتگی استخوان
humeeerus استخوان بازو
illium استخوان حرقفی
the humeral bone استخوان عضد
navicular bone استخوان زورقی
ilium استخوان حرقفی
kneepan استخوان کشگک
merrythought استخوان جناغ
osteoid استخوان وار
innominate bone استخوان بی نام
knucklebone استخوان قوزک
hyoid bone استخوان لامی
malleolus استخوان غوزک
hyperostosis برامدگی استخوان
bonemeal استخوان کوبیده
bonemeal گرد استخوان
zygomatic استخوان گونه
ungual bone استخوان ناخنی
thighbone استخوان ران
thigh bone استخوان ران
temporal bone استخوان گیجگاه
tarsometatarsus استخوان مچ پاواستخوان کف پا
talus استخوان قاپ
stirrup bone ;stirrup bone استخوان رکابی
stapes استخوان رکابی
spillikin ریزه استخوان
skelton استخوان بندی
hollownes پوکی استخوان
bonemeal آرد استخوان
shinbone استخوان قلم پا
metacarpal استخوان کف دست
carcass استخوان بندی
carcse استخوان بندی
To set a bone. استخوان جا انداختن
skull and crossbones جمجمه و دو استخوان
shacklebone استخوان قاپ
shacklebone استخوان مچ دست
osteomalacia ملاست استخوان
osteomalacia نرمی استخوان
osteoma ورم استخوان
osteology استخوان شناسی
osteologist استخوان شناس
osteography شرح استخوان ها
osteogenesis تشکیل استخوان
osteogenesis پیدایش استخوان
osteitis اماس استخوان
osteitis ورم استخوان
osteal شبیه استخوان
ossific استخوان ساز
os pubis استخوان شرمگاه
ostosis استخوان سازی
palating استخوان کام
scroll bone استخوان فرفرهای
scaular استخوان شانه
xyster استخوان تراش
scalping iron استخوان تراش
sacrum استخوان خاجی
reckets ملاست استخوان
reckets استخوان نرمی
reckets نرمی استخوان
raspatory استخوان ساب
raspatory استخوان تراش
pubis استخوان شرمگاه
parietal استخوان اهیانه
orthopedics جراحی استخوان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com