Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
endoskeleton
استخوان بندی درونی حیوان
Other Matches
enostosis
اماس درونی استخوان
framework
استخوان بندی
carcasses
استخوان بندی
carcass
استخوان بندی
carcases
استخوان بندی
frameworks
استخوان بندی
skeleton
استخوان بندی
carcse
استخوان بندی
skelton
استخوان بندی
structure
استخوان بندی
structures
استخوان بندی
structuring
استخوان بندی
skeletons
استخوان بندی
carcass
استخوان بندی
joint of the foot
قوزک پا
[استخوان بندی]
ankle joint
قوزک پا
[استخوان بندی]
exo skeleton
استخوان بندی برونی
joint of the foot
قوزک
[استخوان بندی]
exoskeleton
استخوان بندی خارجی
force structure
استخوان بندی یکان
anatomy
ساختمان استخوان بندی
anatomies
ساختمان استخوان بندی
skeletons
استخوان بندی ساختمان
ankle joint
قوزک
[استخوان بندی]
skeletal
مربوط به استخوان بندی
skeleton
استخوان بندی ساختمان
frame
استاتور استخوان بندی
skeletal
وابسته به استخوان بندی
corallite
استخوان بندی مرجانی
internal furnace
کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
bone
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boned
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
bones
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boning
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
carcase
استخوان بندی اسکلت ساختمان
skeletonize
بشکل استخوان بندی دراوردن
structural joints
درزهای استخوان بندی ساختمان
frameworks
استخوان بندی قالب چهار دیواری
framework
استخوان بندی قالب چهار دیواری
polyzoarium
کلنی مرجانی یا استخوان بندی حافظ ان
nerve bundle
دسته ای از رشته عصبی
[ساختمان استخوان بندی ]
nerve fascicle
دسته ای از رشته عصبی
[ساختمان استخوان بندی ]
hyprostosis
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
cingulum bundle
دسته ای از رشته عصبی در مغز
[ساختمان استخوان بندی ]
cingulum
دسته ای از رشته عصبی در مغز
[ساختمان استخوان بندی ]
wool sorting
دسته بندی الیاف
[بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
dynamically
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamic
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
zygoma
استخوان قوس وجنه استخوان گونه
astragalus
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
syynostosis
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
periosteum
پوشش استخوان ضریع استخوان
ischium
استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
condyle
مهره استخوان- برامدگی استخوان
occiput
استخوان قمحدوه استخوان پس سر
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
living creatuse
حیوان
animals
حیوان
beast
حیوان
animal
حیوان
beasts
حیوان
inmost
درونی
infelt
درونی
subjective
درونی
intestine
درونی
endogenous
درونی
interiors
درونی
civil
درونی
inner
درونی
interior
درونی
in-
درونی
in-
:درونی
in
درونی
in
:درونی
inside
درونی
insides
درونی
innermost
درونی
internal
درونی
tumble home
خم درونی
intestines
درونی
inward
درونی
intrinsic
درونی
indoor
درونی
biped
حیوان دوپا
zooerasty
جماع با حیوان
zoolatry
حیوان پرستی
zooparasite
حیوان انگل
zoophilia
حیوان خواهی
zoophily
حیوان خواهی
animalization
تبدیل به حیوان
bipeds
حیوان دوپا
wildling
حیوان وحشی
draft animal
حیوان بارکش
whiffet
حیوان رشدنکرده
maverick
حیوان بیصاحب
beast of burden
حیوان باربری
beastby
حیوان صفت
slick ear
حیوان بی گوش
reptile
حیوان خزنده
spinal animal
حیوان نخاعی
reptiles
حیوان خزنده
brutes
جانور حیوان
zoophilic
حیوان دوست
zoophilous
حیوان دوست
bough
شانه حیوان
fry
حیوان نوزاد
frying
حیوان نوزاد
lost animal
حیوان ضاله
lost animal
حیوان گمشده
kitten
بچه حیوان
kittens
بچه حیوان
pack animals
حیوان باربر
fries
حیوان نوزاد
mavericks
حیوان بیصاحب
zoophobia
حیوان هراسی
carnivorous
حیوان گوشتخوار
bestiality
جماع با حیوان
bestiality
حیوان صفتی
zootheism
حیوان پرستی
option of animals
خیار حیوان
beastly
حیوان صفت
pack animal
حیوان باربر
boughs
شانه حیوان
zoology
حیوان شناسی
hilding
حیوان چموش
brutes
حیوان صفت
ectotherm
حیوان خونسرد
brute
حیوان صفت
brute
جانور حیوان
endocardium
پرده درونی دل
internalizes
درونی کردن
pectoral
صدری درونی
archivolt
قوس درونی
interior
درونی درون
internal secretion
ترشح درونی
internal temperature
دمای درونی
aula
حیاط درونی
interoceptor
گیرنده درونی
internalises
درونی کردن
internalising
درونی کردن
internalize
درونی کردن
cooptation
انتخاب درونی
internalized
درونی کردن
internalised
درونی کردن
internal pressure
فشار درونی
internal reflection
انعکاس درونی
entophyte
انگل درونی
interiors
درونی درون
internal consistency
هماهنگی درونی
springing of soffit
پاطاق درونی
intrinsic approach
رهیافت درونی
intrinsic motivation
انگیزش درونی
esoteric
رمزی درونی
interpolations
براورد درونی
in-fighting
کشمکش درونی
interpolation
براورد درونی
bal badak
تیغ درونی پا
loggia
ایوان درونی
spring of intrados
پاطاق درونی
dynamic
نیروی درونی
intrados
قوس درونی
internal vibrator
لرزاننده درونی
internal work
کار درونی
internality
درونی بودن
dynamically
نیروی درونی
endophasia
تکلم درونی
intrados springing line
پاطاق درونی
endogenous event
رویداد درونی
endoderm
پرده درونی
internal inhibition
بازداری درونی
ductless gland
غده درونی
inner speech
گفتار درونی
intercorrelation
وابستگی درونی
interflow
جریان اب درونی
interior affairs
کارهای درونی
interiority
درونی بودن
subjectivity
درونی بودن
internal command
فرمان درونی
internalizing
درونی کردن
inner loop
حلقه درونی
internalization
درونی ساختن
inflow
ریزش درونی
the inner layer
لایه درونی
the inner layer
چینه درونی
ingrowth
رویش درونی
inherent viscosity
گرانروی درونی
logarithmic viscosity number
گرانروی درونی
inmost thoughts
اندیشههای درونی
indravgnt
جریان درونی
inner shell electron
الکترون درونی
internal conversion
تبدیل درونی
pectorals
صدری درونی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com