Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
knucklebone
استخوان بند انگشت
Search result with all words
phalanges
استخوان انگشت گروه
phalange
استخوان انگشت یاپنجه
phalangeal
وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
Other Matches
hyprostosis
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
mittens
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mitten
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
syynostosis
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
zygoma
استخوان قوس وجنه استخوان گونه
astragalus
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
ischium
استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
condyle
مهره استخوان- برامدگی استخوان
periosteum
پوشش استخوان ضریع استخوان
occiput
استخوان قمحدوه استخوان پس سر
fingerprint
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
monodactylous
تک انگشت
finger
انگشت
fingers
انگشت
adactylous
بی انگشت
dactyl
انگشت
digits
انگشت
digit
انگشت
index finger
انگشت نشان
index fingers
انگشت نشان
syndacty
چسبیده انگشت
fingerprint
اثر انگشت
phalange
بند انگشت
potentilla
پنج انگشت
the little finger
انگشت کهین
pinky
انگشت کوچک
knuckle
بند انگشت
the ring finger
انگشت حلقه
to become a byword
انگشت نماشدن
the middle finger
انگشت میانه
pinkie
انگشت کوچک
pollex
انگشت شست
knuckles
بند انگشت
cinquefoil
پنج انگشت
dactylagraphy
انگشت نگاری
dactylitis
اماس انگشت
dactyloscopy
انگشت نگاری
digitate
انگشت دار
digitiform
انگشت مانند
egregious
انگشت نما
finger mark
اثر انگشت
finger print
اثر انگشت
five finger
پنج انگشت
gazing stock
انگشت نما
cinqfoil
پنج انگشت
soon koot
نوک انگشت
finger painting
نقاشی با انگشت
notoriety
انگشت نمایی
little fingers
انگشت کوچک
agnail
میخچهء پا یا انگشت پا
middle finger
انگشت میان
marplot
انگشت به شیر زن
medius
انگشت وسطی
medius
انگشت میان
rule of thumb
حساب انگشت
soleprint
انگشت نگاری از پا
fingertip
نوک انگشت
forefingers
انگشت نشان
finger
انگشت زدن
fingers
انگشت زدن
sawison keut
نوک دو انگشت
forefingers
انگشت شهادت
fingering
استفاده از انگشت
fingered
انگشت دار
the first or index finger
انگشت نشان
the first or index finger
انگشت شهادت
fingerprints
اثر انگشت
fingerprinting
اثر انگشت
forefinger
انگشت شهادت
conspicuous
انگشت نما
ring fingers
انگشت انگشتر
toenail
ناخن انگشت پا
toenails
ناخن انگشت پا
fingerprinted
اثر انگشت
ring finger
انگشت انگشتر
fingertips
نوک انگشت
forefinger
انگشت نشان
fingered
انگشت مانند
finger tapping
ضربه زنی با انگشت
pinkie
انگشت کوچک دست
finger thumb opposition
تقابل شست و انگشت
finger print department
اداره انگشت نگاری
flagrant
انگشت نما رسوا
To take fingerprints.
انگشت نگاری کردن
finger play
استفاده از انگشت درشمشیربازی
finger glass
فرف انگشت شوئی
little finger
انگشت کوچک دست
to run over
تند انگشت گذاشتن
nose-picking
انگشت کردن در بینی
notoriously
بطور انگشت نما
polydactyl
چند انگشتی پر انگشت
tap the door with your fingers
انگشت بزنید بدر
proverbialize
انگشت نما کردن
ring finger
انگشت چهارم دست چپ
ring fingers
انگشت چهارم دست چپ
finger mark
با انگشت چرک کردن
hitsu shiubi
مفصل انگشت وسط
pettitoes
چیز بی ارزش انگشت پا
the little finger
انگشت کوچک کلنج
his hand want's two fingers
دستش دو انگشت ندارد
lumbrical
ماهیچه انگشت یا پنجه
To finger something.
به چیزی انگشت زدن
index
نمودار انگشت سبابه
indexed
نمودار انگشت سبابه
indexes
نمودار انگشت سبابه
his hand lack one finger
دستش یک انگشت ندارد
pokes
فشار با نوک انگشت حرکت
lumbrical
ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
fingering
پنجه گذاری انگشت کاری
poked
فشار با نوک انگشت حرکت
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
agnus castus
پنج انگشت فلفل بری
poke
فشار با نوک انگشت حرکت
poking
فشار با نوک انگشت حرکت
fingers
باندازه یک انگشت میله برامدگی
jam
گرفتن شکاف کوه با انگشت
jams
گرفتن شکاف کوه با انگشت
jammed
گرفتن شکاف کوه با انگشت
toe
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
pizzicato
با ضرب نوک انگشت یاناخن
toes
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
finger
باندازه یک انگشت میله برامدگی
to make an e. of oneself
خود را انگشت نما کردن
a man's best friends are his ten fingers
<proverb>
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
toe
انگشت پای مهره داران جای پا
to gouge out a persons eye
چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
To be flabbergasted (bewildered).
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
toes
انگشت پای مهره داران جای پا
syndactyl
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
two
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
to poke somebody
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
twos
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
To be conspicuous.
انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
to prod somebody
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
percuss
بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
hang ten
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
ageum son
قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
to cross self
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
to queer the pitch for any one
نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
moulage
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
jawbone
استخوان فک
boneless
بی استخوان
jawbones
استخوان فک
ossicle
استخوان چه
fleshiest
بی استخوان
boning
استخوان
bones
استخوان
boned
استخوان
natchbone
استخوان
bone
استخوان
tarsus
استخوان مچ پا
fleshy
بی استخوان
osteotome
استخوان بر
fleshier
بی استخوان
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
incus
استخوان سندانی
innominate bone
استخوان بی نام
malar bone
استخوان گونه
hyperostosis
برامدگی استخوان
skelton
استخوان بندی
malleus
استخوان چکشی
knucklebone
استخوان قوزک
illium
استخوان حرقفی
ilium
استخوان حرقفی
kneepan
استخوان کشگک
To set a bone.
استخوان جا انداختن
reckets
ملاست استخوان
thigh bone
استخوان ران
parietal
استخوان اهیانه
palating
استخوان کام
ostosis
استخوان سازی
thighbone
استخوان ران
scroll bone
استخوان فرفرهای
osteomalacia
ملاست استخوان
osteomalacia
نرمی استخوان
osteoma
ورم استخوان
osteology
استخوان شناسی
osteologist
استخوان شناس
scaular
استخوان شانه
stirrup bone ;stirrup bone
استخوان رکابی
reckets
استخوان نرمی
reckets
نرمی استخوان
raspatory
استخوان ساب
raspatory
استخوان تراش
pubis
استخوان شرمگاه
talus
استخوان قاپ
tarsometatarsus
استخوان مچ پاواستخوان کف پا
temporal bone
استخوان گیجگاه
sacrum
استخوان خاجی
xyster
استخوان تراش
osteoid
استخوان وار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com