English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English Persian
osteoclasis استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
Other Matches
orthopaedy فن درست کردن انامهای ناقص
orthopaedic مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
rough coating اجمالا درست شده ناقص
innominate bone استخژان چاربند که از سه استخوان درست شده است
to frame someone پاپوش درست کردن برای کسی
to set up somebody [for something] پاپوش درست کردن برای کسی
bone china چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
abjuration عهد شکنی سوگند شکنی
osteotomy برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
pullicate پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
hyprostosis رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
junk ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
to perjure oneself سوگند شکنی کردن
To break the law (rules , regulations). قانون شکنی کردن
to fly away from an agreement پیمان شکنی کردن
to forswear oneself پیمان شکنی کردن
bone-house [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
to perjure oneself پیمان شکنی کردن نقض عهد کردن
authentication استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
buckhorn استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
plantable lanceolata استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمی رود
splint نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
green stick شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
musette اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
phraseograph عبارتی که نشانی برای ان درست شده است
demonish ناقص کردن
mutilating ناقص یا فلج کردن
mutilate ناقص یا فلج کردن
garble تحریف یا ناقص کردن
mutilates ناقص یا فلج کردن
astragalus استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
syynostosis ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
zygoma استخوان قوس وجنه استخوان گونه
truncates شاخه زدن ناقص کردن
to break aset خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
truncate شاخه زدن ناقص کردن
truncated شاخه زدن ناقص کردن
truncating شاخه زدن ناقص کردن
huddled ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddles ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddling ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddle ناقص انجام دادن ازدحام کردن
mayhem چلاق کردن ناقص العضو کردن
alphageometric که ترمینال متن برای نمایش الگوهای مختلف گرافیکی و حروف درست میکند
delphine classics چاپ ادبیات باستانی لاتین که برای پسر مهتر لوئی چهاردهم درست شد
ischium استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
periosteum پوشش استخوان ضریع استخوان
condyle مهره استخوان- برامدگی استخوان
retrospective parallel running اجرای سیستم کامپیوتری جدید با داده قدیمی برای اینکه آیا درست کارمیکندیا خیر
mar ناقص کردن بی اندام کردن
mutilating ناقص کردن فلج کردن
mutilate ناقص کردن فلج کردن
mutilates ناقص کردن فلج کردن
marred ناقص کردن بی اندام کردن
marring ناقص کردن بی اندام کردن
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
iconoclasm بت شکنی
icon oclasm بت شکنی
abjuration پیمان شکنی
breached قانون شکنی
perfidy پیمان شکنی
perfidiousness پیمان شکنی
break a record رکورد شکنی
treason پیمان شکنی
iconoclasm شمایل شکنی
offense قانون شکنی
crushing سنگ شکنی
breaches قانون شکنی
violation پیمان شکنی
breach قانون شکنی
icon oclasm شمایل شکنی
cop-out قول شکنی
to break a law قانون شکنی
cop-outs عهد شکنی
disobligingness دل شکنی بیمروتی
cop-outs قول شکنی
cop-out عهد شکنی
deblocking بلاک شکنی
deblocking کنده شکنی
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
forswearing پیمان شکنی یانقض
forswears پیمان شکنی یانقض
forswear پیمان شکنی یانقض
offenses قانون شکنی- بزه
offence قانون شکنی- بزه
perjurious ناشی از پیمان شکنی
selfhumbling فروتنی خود شکنی
perfidiously ازروی پیمان شکنی
forswore پیمان شکنی کرد
occiput استخوان قمحدوه استخوان پس سر
spellchecker لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
spelling checker لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
spree میخوارگی ولگردی و قانونی شکنی
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
sprees میخوارگی ولگردی و قانونی شکنی
to pattern out ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
abjuratory پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
iconoclastic مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
labourvt بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dresses لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
fettle درست کردن
cleaned درست کردن
correcting درست کردن
cleanest درست کردن
corrects درست کردن
cleans درست کردن
fabricates درست کردن
to erect into درست کردن از
adapt درست کردن
fabricated درست کردن
fabricate درست کردن
to sct aright درست کردن
indite درست کردن
to fix up درست کردن
trims درست کردن
trimmest درست کردن
weaves درست کردن
weave درست کردن
trim درست کردن
to get up درست کردن
set in order درست کردن
to riven laths یا درست کردن
makes درست کردن
make درست کردن
redd درست کردن
correct درست کردن
clean درست کردن
fabricating درست کردن
to put in to shape درست کردن
to cleanvp درست کردن
manufactures درست کردن
manufactured درست کردن
fashioning درست کردن
builds درست کردن
to set to rights درست کردن
fix up درست کردن
manufacture درست کردن
gully درست کردن
shape درست کردن
shapes درست کردن
gulleys درست کردن
fashions درست کردن
gullies درست کردن
to put to rights درست کردن
to set in order درست کردن
make up درست کردن
fashioned درست کردن
build درست کردن
to set درست کردن
fashion درست کردن
concocting درست کردن
set right درست کردن
concocted درست کردن
concoct درست کردن
buildings درست کردن
concocts درست کردن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
mended درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
re form دوباره درست کردن
hedged خاربست درست کردن
hedges خاربست درست کردن
scrambles املت درست کردن
reconditions دوباره درست کردن
to toss up زود درست کردن
scrambled املت درست کردن
recondition دوباره درست کردن
roughcast اجمالا درست کردن
reconditioned دوباره درست کردن
teams دسته درست کردن
team دسته درست کردن
corn popping درست کردن چس فیل
dress درست کردن لباس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com