English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (11 milliseconds)
English Persian
thought استدلال تفکر
thoughts استدلال تفکر
Other Matches
reflection تفکر
poneration تفکر
reflexion تفکر
self contemplation تفکر
contemplation تفکر
ponderation تفکر
meditation تفکر
dump تفکر
thinking تفکر
cerebration تفکر
recollections تفکر
recollection تفکر
argument استدلال
arguments استدلال
reasoning استدلال
ratiocination استدلال
inferring one thing from another استدلال
argumentum استدلال
argumentation استدلال
logic استدلال
contemplate تفکر کردن
contemplated تفکر کردن
contemplates تفکر کردن
contemplating تفکر کردن
speculating تفکر کردن
speculates تفکر کردن
speculated تفکر کردن
speculate تفکر کردن
creative thinking تفکر اخلاق
paranoid ideation تفکر پارانویایی
chews تفکر کردن
chewed تفکر کردن
wishful thinking تفکر ارزومندانه
cogitable قابل تفکر
cogitativeness قوه تفکر
concrete thinking تفکر عینی
convergent thinking تفکر همگرا
affective thinking تفکر عاطفی
to chew [on; upon; over] تفکر کردن
divergent thinking تفکر واگرا
abstract thinking تفکر انتزاعی
thought-out تفکر شده
thought out تفکر شده
muses تفکر کردن
mused تفکر کردن
muse تفکر کردن
economic thought تفکر اقتصادی
imageless thought تفکر بی تصویر
chew تفکر کردن
thoughtful hours ساعات تفکر
ponder تفکر کردن
cults مکتب تفکر
pondered تفکر کردن
pondering تفکر کردن
ponders تفکر کردن
cult مکتب تفکر
thought-provoking <adj.> به تفکر بر انگیزنده
musing تفکر امیز
tenet پایه تفکر
thoughtway طرز تفکر
thinking cap طرز تفکر
meditated تفکر کردن
meditating تفکر کردن
meditate تفکر کردن
meditates تفکر کردن
productive thinking تفکر افرینشی
consider تفکر کردن
considers تفکر کردن
reasoner استدلال کننده
paralogism استدلال غلط
ratiocinate استدلال کردن
circular reasoning استدلال دوری
deductive reasoning استدلال قیاسی
syllogistic reasoning استدلال قیاسی
inductive reasoning استدلال استقرایی
logical reasoning استدلال منطقی
idolism استدلال غلط
reasoning test ازمون استدلال
reasoning ability توانایی استدلال
ratiocinator استدلال کننده
idoliom استدلال غلط
discursively ازروی استدلال
proponents استدلال کننده
argued استدلال کردن
proponent استدلال کننده
argues استدلال کردن
arguing استدلال کردن
reason استدلال کردن
acatalepsia استدلال پریشی
paralogia استدلال پریشی
argue استدلال کردن
adducible قابل استدلال
affective reasoning استدلال عاطفی
analogical reasoning استدلال قیاسی
analogical reasoning استدلال سنجشی
reasons استدلال کردن
associative thinking تفکر تداعی گرا
knee-jerk بدون تعمق و تفکر
cud تنباکوی جویدنی تفکر
unthinking فاقد قوهی تفکر
theorist طرفدار استدلال نظری
theorists طرفدار استدلال نظری
theorizing استدلال نظری کردن
theorizes استدلال نظری کردن
theorized استدلال نظری کردن
theorize استدلال نظری کردن
theorising استدلال نظری کردن
a priori استدلال پیش سوی
theorises استدلال نظری کردن
notionalist هواخواه استدلال نظری
dunce استدلال کننده موشکاف
dunces استدلال کننده موشکاف
theorised استدلال نظری کردن
objections مخالفت استدلال مخالف
devil's advocate <idiom> [ارائه استدلال مخالف]
parity of reasoning قیاس یا شباهت استدلال
objection مخالفت استدلال مخالف
analogist قیاس و استدلال کننده
recollect در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollected در بحر تفکر غوطه ورشدن
reflective صیقلی وابسته بطرز تفکر
subjective وابسته بطرز تفکر شخص
recollecting در بحر تفکر غوطه ورشدن
ivory tower محل ارام برای تفکر
imagines حدس زدن تفکر کردن
ivory towers محل ارام برای تفکر
meditating سربجیب تفکر فرو بردن
imagine حدس زدن تفکر کردن
recollects در بحر تفکر غوطه ورشدن
meditate سربجیب تفکر فرو بردن
meditated سربجیب تفکر فرو بردن
pensiveness تفکر غوطه وری دراندیشه
imagining حدس زدن تفکر کردن
reflectional صیقلی وابسته بطرز تفکر
meditates سربجیب تفکر فرو بردن
imagined حدس زدن تفکر کردن
proves استدلال کردن به اثبات رسانیدن
proved استدلال کردن به اثبات رسانیدن
prove استدلال کردن به اثبات رسانیدن
arguing دلیل اوردن استدلال کردن
argues دلیل اوردن استدلال کردن
casuistry استدلال غلط وغیر منطقی
argued دلیل اوردن استدلال کردن
argue دلیل اوردن استدلال کردن
rethinks دوباره مورد تفکر قرار دادن
subjectivism اصالت ذهن وحس فردیت تفکر
rethink دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethought دوباره مورد تفکر قرار دادن
out argue در استدلال عقب گذاشتن یاشکست دادن
fallacies دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
fallacy دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
to theorise [about something] [British E] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
refutation اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
to argue for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to argue the case for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to theorize [about something] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
Boketto عمل خیره شدن به دوردست در غیاب تفکر
Zen فرقه بوداییان طرفدار تفکر وعبادت وریاضت
boomerange دلیلی که به ضرر استدلال کننده تمام میشود
We shall be reasoning on the grounds that. . روی این زمینه استدلال خواهیم کرد که ...
sound [arguments, data, figures] <adj.> درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
deictic بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
reductive ad absurdum روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
intuitionalism عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitionism عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitivist کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
fallacy of composition استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
rationalism سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
forward chaining روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
backward chaining روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
means ends analysis نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
warm boot فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
platonize پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
theorization تحقیقات نظری استدلال نظری
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com