English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (7 milliseconds)
English Persian
a priori استدلال پیش سوی
Search result with all words
refutation اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
logic استدلال
objection مخالفت استدلال مخالف
objections مخالفت استدلال مخالف
thought استدلال تفکر
thoughts استدلال تفکر
rationalism سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
argue دلیل اوردن استدلال کردن
argue استدلال کردن
argued دلیل اوردن استدلال کردن
argued استدلال کردن
argues دلیل اوردن استدلال کردن
argues استدلال کردن
arguing دلیل اوردن استدلال کردن
arguing استدلال کردن
theorist طرفدار استدلال نظری
theorists طرفدار استدلال نظری
proponent استدلال کننده
proponents استدلال کننده
dunce استدلال کننده موشکاف
dunces استدلال کننده موشکاف
argument استدلال
arguments استدلال
reasoning استدلال
reason استدلال کردن
reasons استدلال کردن
theorised استدلال نظری کردن
theorises استدلال نظری کردن
theorising استدلال نظری کردن
theorize استدلال نظری کردن
theorized استدلال نظری کردن
theorizes استدلال نظری کردن
theorizing استدلال نظری کردن
prove استدلال کردن به اثبات رسانیدن
proved استدلال کردن به اثبات رسانیدن
proves استدلال کردن به اثبات رسانیدن
fallacies دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
fallacy دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
casuistry استدلال غلط وغیر منطقی
acatalepsia استدلال پریشی
paralogia استدلال پریشی
adducible قابل استدلال
affective reasoning استدلال عاطفی
analogical reasoning استدلال قیاسی
analogical reasoning استدلال سنجشی
analogist قیاس و استدلال کننده
argumentation استدلال
argumentum استدلال
backward chaining روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
boomerange دلیلی که به ضرر استدلال کننده تمام میشود
circular reasoning استدلال دوری
deductive reasoning استدلال قیاسی
syllogistic reasoning استدلال قیاسی
deictic بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
discursively ازروی استدلال
fallacy of composition استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
forward chaining روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
idoliom استدلال غلط
idolism استدلال غلط
inductive reasoning استدلال استقرایی
inferring one thing from another استدلال
intuitionalism عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitionism عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitivist کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
logical reasoning استدلال منطقی
means ends analysis نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
notionalist هواخواه استدلال نظری
out argue در استدلال عقب گذاشتن یاشکست دادن
paralogism استدلال غلط
parity of reasoning قیاس یا شباهت استدلال
platonize پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
ratiocinate استدلال کردن
ratiocination استدلال
ratiocinator استدلال کننده
reasoner استدلال کننده
reasoning ability توانایی استدلال
reasoning test ازمون استدلال
reductive ad absurdum روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
theorization تحقیقات نظری استدلال نظری
We shall be reasoning on the grounds that. . روی این زمینه استدلال خواهیم کرد که ...
sound [arguments, data, figures] <adj.> درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
to argue for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to argue the case for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
devil's advocate <idiom> [ارائه استدلال مخالف]
to theorise [about something] [British E] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to theorize [about something] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com