Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (16 milliseconds)
English
Persian
proponent
استدلال کننده
proponents
استدلال کننده
ratiocinator
استدلال کننده
reasoner
استدلال کننده
Search result with all words
dunce
استدلال کننده موشکاف
dunces
استدلال کننده موشکاف
analogist
قیاس و استدلال کننده
boomerange
دلیلی که به ضرر استدلال کننده تمام میشود
deictic
بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
Other Matches
ratiocination
استدلال
argumentation
استدلال
argumentum
استدلال
arguments
استدلال
argument
استدلال
inferring one thing from another
استدلال
logic
استدلال
reasoning
استدلال
argued
استدلال کردن
paralogia
استدلال پریشی
affective reasoning
استدلال عاطفی
acatalepsia
استدلال پریشی
paralogism
استدلال غلط
adducible
قابل استدلال
deductive reasoning
استدلال قیاسی
arguing
استدلال کردن
ratiocinate
استدلال کردن
inductive reasoning
استدلال استقرایی
syllogistic reasoning
استدلال قیاسی
analogical reasoning
استدلال سنجشی
analogical reasoning
استدلال قیاسی
argue
استدلال کردن
circular reasoning
استدلال دوری
reason
استدلال کردن
reasons
استدلال کردن
thought
استدلال تفکر
thoughts
استدلال تفکر
idoliom
استدلال غلط
idolism
استدلال غلط
argues
استدلال کردن
reasoning test
ازمون استدلال
discursively
ازروی استدلال
reasoning ability
توانایی استدلال
logical reasoning
استدلال منطقی
theorize
استدلال نظری کردن
theorizing
استدلال نظری کردن
theorises
استدلال نظری کردن
devil's advocate
<idiom>
[ارائه استدلال مخالف]
theorizes
استدلال نظری کردن
theorized
استدلال نظری کردن
theorised
استدلال نظری کردن
theorists
طرفدار استدلال نظری
notionalist
هواخواه استدلال نظری
parity of reasoning
قیاس یا شباهت استدلال
objections
مخالفت استدلال مخالف
objection
مخالفت استدلال مخالف
a priori
استدلال پیش سوی
theorising
استدلال نظری کردن
theorist
طرفدار استدلال نظری
arguing
دلیل اوردن استدلال کردن
proved
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
argues
دلیل اوردن استدلال کردن
argued
دلیل اوردن استدلال کردن
argue
دلیل اوردن استدلال کردن
casuistry
استدلال غلط وغیر منطقی
prove
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
proves
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
to argue for
[against]
something
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
to argue the case for
[against]
something
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
out argue
در استدلال عقب گذاشتن یاشکست دادن
fallacy
دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
fallacies
دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
to theorize
[about something]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to theorise
[about something]
[British E]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
refutation
اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
sound
[arguments, data, figures]
<adj.>
درست
[بی عیب ]
[سالم ]
[استدلال . داده ها . اعداد]
We shall be reasoning on the grounds that. .
روی این زمینه استدلال خواهیم کرد که ...
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
free thinkers
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
reductive ad absurdum
روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
intuitionism
عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitionalism
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitivist
کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
fallacy of composition
استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
rationalism
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
forward chaining
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
backward chaining
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
means ends analysis
نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
platonize
پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
theorization
تحقیقات نظری استدلال نظری
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
doer
کننده
attacking
تک کننده
swooner
غش کننده
syncopator
غش کننده
filler
پر کننده
benders
خم کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com