Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
sick leave
استراحت بیماری
Other Matches
lounge
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
sequela
بیماری ناشی از بیماری دیگر
relaxation
استراحت
byes
استراحت
bye
استراحت
idle
استراحت
breather
استراحت
vacations
استراحت
vacation
استراحت
breathers
استراحت
rehabilitation
استراحت
yasme
استراحت
idled
استراحت
recumbency
استراحت
rests
استراحت
idles
استراحت
rest
استراحت
idlest
استراحت
unbuckles
استراحت کردن
unbuckled
استراحت کردن
unbuckle
استراحت کردن
electrode bias
ولتاژ استراحت
binnacle
استراحت پزشکی
lie off
استراحت کردن
lie by
استراحت کردن
quiescent current
جریان استراحت
lie-down
استراحت کوتاه
go to rest
استراحت کردن
lie down
استراحت کوتاه
lie down
استراحت کردن
calm down
<idiom>
استراحت کردن
lie-down
استراحت کردن
idle period
دوره استراحت
nooning
استراحت نیمروز
to pause
استراحت کردن
lie up
استراحت کردن
unbuckling
استراحت کردن
to rest oneself
استراحت کردن
surcease
پایان استراحت
repose
اسودگی استراحت
resting potential
پتانسیل استراحت
rest period
دوره استراحت
rest cure
معالجه با استراحت
respite _
فاصله استراحت
relief time
زمان استراحت
relief interval
استراحت متناوب
rests
استراحت کردن
rests
محل استراحت
quiescent point
نقطه استراحت
rest
استراحت کردن
outstretch
استراحت کردن
meal break
استراحت ناهار
rest
محل استراحت
to take one's rest
استراحت کردن
to rest on one's oars
استراحت کردن
to repose oneself
استراحت کردن
to retire to bed
استراحت کردن
to go to roost
استراحت کردن
mass practice
تمرین بدون استراحت
zazen
پایان استراحت نشسته
lodgment area
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
binnacle list
فهرست استراحت پزشکی
jump suit
لباس خانه و استراحت
jump suits
لباس خانه و استراحت
to breathe a horse
استراحت کردن به اسب
kick back
<idiom>
تنها استراحت کردن
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
parlor car
سالن استراحت قطار
to rest up
استراحت کامل کردن
rest up
استراحت کامل کردن
work ratio
نسبت کار به استراحت
work relief
استراحت توام با کار
lairs
محل استراحت جانور
rest
استراحت کردن بالشتک
lair
محل استراحت جانور
retire
استراحتگاه استراحت کردن
easing
سهولت استراحت رسایی
eases
سهولت استراحت رسایی
eased
سهولت استراحت رسایی
retires
استراحتگاه استراحت کردن
ease
سهولت استراحت رسایی
respite
استراحت تمدید مدت
rest
تکیه گاه استراحت
rests
استراحت کردن بالشتک
rests
تکیه گاه استراحت
Zen
استراحت بحالت نشسته
rehabilitation
اردوگاه استراحت تسلی دادن
bedtimes
وقت استراحت موقع خوابیدن
dwells
محل توقف توقفگاه استراحت
to take a mandatory break
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
bedtime
وقت استراحت موقع خوابیدن
dwelling
پیاده شدن برای استراحت
lounging
محل استراحت ولم دادن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lied
: دراز کشیدن استراحت کردن
dwellings
پیاده شدن برای استراحت
lies
: دراز کشیدن استراحت کردن
dwell
محل توقف توقفگاه استراحت
slack suit
لباس مخصوص گردش یا استراحت
dwelled
محل توقف توقفگاه استراحت
lounge
محل استراحت ولم دادن
bucket step
فیکس کردن پا برای استراحت
lounged
محل استراحت ولم دادن
lounges
محل استراحت ولم دادن
change up
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lying in
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
lounge car
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
change of pace
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
diastasis
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
ring stool
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
lounger
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
rest and recuperation
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
pathogenic
بیماری زا
illnesses
بیماری
maladies
بیماری
malady
بیماری
disease
بیماری
diseases
بیماری
virulent
<adj.>
بیماری زا
illness
بیماری
epizootic
بیماری
downtime
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
some kind of sickness
یک نوعی از بیماری
tay sach's disease
بیماری تی- ساکس
sick bed
بستر بیماری
legionnaires' disease
بیماری لژیونرها
radiation sickness
بیماری برتابشی
radiation sickness
بیماری تابشی
VD
بیماری مقاربتی
VD
بیماری زهروی
Diagnosis.
تشخیص بیماری
to be laid up with something
بیماری گرفتن
wilson's disease
بیماری ویلسون
to be down with something
بیماری گرفتن
to be ill with something
بیماری گرفتن
to have something
[a disease, an illness]
بیماری گرفتن
The symptoms ( of a disease) .
علائم بیماری
AIDS
بیماری ایدز
AIDS
بیماری سیدا
radiation sickness
بیماری اشعه
addison's disease
بیماری ادیسون
mental disease
بیماری روانی
illness
بیماری کسالت
mental disorder
بیماری روانی
catamnesis
تاریخچه بیماری
symptomatic
نشانه بیماری
psychosis
بیماری روانی
Parkinson's disease
بیماری پارکینسون
neuropathy
بیماری عصب
nosophilia
بیماری خواهی
illnesses
بیماری کسالت
lumpy jaw
بیماری "اکتینومیکوز"
herpes simplex
بیماری تب خال
advantage by illness
بهره بیماری
alzeimer's disease
بیماری الزایمز
hansen's disease
بیماری هنسن
venereal disease
بیماری مقاربتی
insect vectors
حشرات بیماری زا
ailments
بیماری مزمن
ailment
بیماری مزمن
rabies
بیماری هاری
love sickness
بیماری عشق
nosophobia
بیماری هراسی
pathophobia
بیماری هراسی
mental illness
بیماری روانی
pathognomy
بیماری شناسی
parkinsonism
بیماری پارکینسون
remission
بهبودی بیماری
epilepsy
بیماری صرع
pick's disease
بیماری پیک
pick's syndrome
بیماری پیک
encephalopathy
بیماری مغزی
graves'disease
بیماری گریوز
pott's disease
بیماری پوت
down's disease
بیماری داون
pestilence
بیماری طاعون
pathogenesis
بیماری زایی
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
epinosic gain
بهره ثانوی بیماری
diathesis
بیماری پذیری ارثی
to die of an illness
در اثر بیماری مردن
allopathy
معالجهء بیماری با اضداد ان
haemorrhoid
[British]
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
basedow's disease
بیماری بیس داو
hemorrhoid
[American]
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
secondary gain
بهره ثانوی بیماری
beriberi
بیماری کمبود ویتامن B
migraine
میگرن
[پزشکی]
[بیماری]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com