English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
Stress reduces an employee's working capacity' استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
Other Matches
authority توانایی انجام کاری
capable توانایی انجام کاری
public employees کارمندان بخش عمومی کارمندان دولت
authorisations اجازه یا توانایی انجام کاری
potential <adj.> [توانایی برای انجام کاری]
authorization اجازه یا توانایی انجام کاری
feel up to (do something) <idiom> توانایی انجام کاری رانداشتن
to prove oneself نشان دادن [ثابت کردن] توانایی انجام کاری
personnel کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
wing box ساختمان اصلی بالهای مدرن استرس اسکین
intelligence 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
tax friction کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
processor پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
decreases کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased کاهش یافتن کم شدن کاهش
staffs کارمندان
personnel کارمندان
staffed کارمندان
staff کارمندان
operating staff کارمندان عملیاتی
sit down اعتصاب کارمندان
staffs کارمندان کارکنان
new employees کارمندان تازه
supervisory staff کارمندان مباشر
staffed کارمندان کارکنان
reduced employees کارمندان کم شده
staff کارمندان کارکنان
civilian employees کارمندان غیرنظامی
sit-down اعتصاب کارمندان
aircrews کارمندان و خلبانان هواپیما
aircrew کارمندان و خلبانان هواپیما
reduced employees کارمندان منفصل گردیده
technical staff کارمندان یا اعضای فنی
white collar worker کارمندان یقه سفید
secretariate منشی گری کارمندان دبیرخانه
class n allotment کسورات بیمه کارمندان غیرنظامی
Full ( part) time employees . کارمندان تمام (پاره ) وقت
commissaries فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
commissary فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
to reduce an establishment کارمندان یا هزینه بنگاهی راکم کردن
time clock ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
house organ مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
decrease کاهش دادن کاهش
decreases کاهش دادن کاهش
decreased کاهش دادن کاهش
accrued benefit پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
acid reduction کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
reach توانایی
influencing توانایی
reached توانایی
reaching توانایی
potentiality توانایی
ably با توانایی
reaches توانایی
influenced توانایی
authority توانایی
ability توانایی
influence توانایی
influences توانایی
abilities توانایی
competence توانایی
expertise توانایی
qualification توانایی
powered توانایی
power توانایی
strenght توانایی
means توانایی
potently با توانایی
potence توانایی
energy توانایی
faculties توانایی
capability توانایی
faculty توانایی
might توانایی
energies توانایی
powering توانایی
skill توانایی
credential توانایی
potentialities توانایی
able-bodied توانایی
powers توانایی
puissance توانایی
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
powerlessly با عدم توانایی
energies توانایی کار
capacities توانایی گنجایش
convertibility توانایی تغییر
general ability توانایی عمومی
special ability توانایی اختصاصی
capability توانایی مقدورات
risibility توانایی خندیدن
reasoning ability توانایی استدلال
sentience توانایی حسی
spatial ability توانایی فضایی
to the best of ones ability بامنتهای توانایی
capacities صلاحیت توانایی
energy توانایی کار
non ability عدم توانایی
authority توانایی اجازه
have (something) going for one <idiom> توانایی داشتن
numerical ability توانایی عددی
capacity توانایی کار
feasibility توانایی انجام
potency توانایی نیرومندی
working capacity توانایی کار
capacity صلاحیت توانایی
capacity توانایی گنجایش
verbal ability توانایی کلامی
mental ability توانایی ذهنی
strength قوه توانایی
if possible در صورت توانایی
strengths قوه توانایی
capacities توانایی کار
ability test آزمون توانایی
vim انرژی توانایی
get to <idiom> توانایی داشتن برای
psi ability توانایی فرا روانی
solvency توانایی پرداخت بدهی
(have) what it takes <idiom> توانایی انجام کار
starting power توانایی راه اندازی
one-upmanship <idiom> توانایی سر بودن از دیگران
nonscrollable عدم توانایی انتقال
almightiness توانایی برهمه چیز
nondeletable عدم توانایی حذف
absorptive توانایی مکش یا جذب
with all one's might با تمام نیرو با همه توانایی
with might and main با تمام نیرو با همه توانایی
may توانایی داشتن قادر بودن
insolvency عدم توانایی در پرداخت بدهی
I don't have it in my power to help you. من توانایی کمک به شما را ندارم.
ability grouping گروه بندی بر پایه توانایی
mac quarrie test for mechanical ability آزمون توانایی فنی مک کواری
insolvent فاقد توانایی پرداختن دیون
overloaded تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloads تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
as far as in me lies تا انجاکه در حدود توانایی من است
overload تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
circuits اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
conduction توانایی یک ماده برای هدایت جریان
knowledge is power دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
waiting delay تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
potential توانایی انرژی برای کار کردن
to be out of one's depth از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
degradation کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
circuit اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
otis lennon mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
reliability توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
random access توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
civil nuclear powers کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
to see what [mettle] he is made of <idiom> تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
Let's see how much you can take. <idiom> ببینیم تا چه حد توانایی [استقامت] داری . [اصطلاح روزمره]
channels ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channel ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
arithmetic توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
channeled ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
conductive مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
HRG توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
design load حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
capacitance توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
computing میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
maintainability توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
interoperability توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
congestion وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
resolution توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolutions توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
fault توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
faulted توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
auto توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
stability توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
failure safety [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
numerical indicator tube هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
nanocomputer کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
autos توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
multi tasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
reliability [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com