Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
i cannot a to buy that
استطاعت خرید انرا ندارم
Other Matches
i do not have the courage
جرات انرا ندارم
i am out of p with it
دیگرحوصله انرا ندارم
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
i have no knowledge of it
هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance
در یاد ندارم بخاطر ندارم
give it a good wash
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
close price
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying
خرید کردن در صحرا خرید محلی
abilities
استطاعت
ability
استطاعت
reach
استطاعت
means
استطاعت
reached
استطاعت
reaches
استطاعت
reaching
استطاعت
afforded
استطاعت داشتن
affords
استطاعت داشتن
afford
استطاعت داشتن
affording
استطاعت داشتن
means
استطاعت وسایل
aman of means
ادم دارایا با استطاعت
means tests
سنجش استطاعت مالی
means test
سنجش استطاعت مالی
to live beyond one's means
بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
purchase price variance
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order
خرید سفارش خرید
him who
انرا که
neither i or he sees it
نه من انرا می بینم نه او
i saw it
انرا دیدم
had searched
انرا می یافتید
i have a secure grasp of it
انرا گرفته ام
i have nothing
ندارم
lowlander
اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
imyself saw it
من خودم انرا دیدم
give it a rinse
انرا بشویید یا اب بکشید
give it a shake
انرا تکان دهید
give it a twist
انرا پیچ بدهید
he sold the good ones
خوبهای انرا فروخت
i can make nothing of it
هیچ انرا نمیفهم
i saw it my self
من خودم انرا دیدم
send it by post
با پست انرا بفرستید
we must winnow away the refuse
اشغال انرا باید
i had it signed
انرا به امضاء رساندم
I am dead broke . I am penniless.
یک غاز هم ندارم
I don't have a fork.
من چنگال ندارم.
Are there any messages for me?
من پیغامی ندارم؟
Are there any letters for me?
من نامه ای ندارم؟
I don't have a spoon.
من قاشق ندارم.
I don't have a knife.
من چاقو ندارم.
i am not a with him
با او اشنایی ندارم
i am not in
حالش را ندارم
i dont meant it
مقصودی ندارم
i cannot bear him
حوصله او را ندارم
i have no objection to that
به ان اعتراضی ندارم
who will pay for it
کی پول انرا خواهد داد
i kind of liked it
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
they give it a good scrub
خوب انرا مالش میدهند
i gave it a slight press
انرا کمی فشار دادم
shearling
گوسفندی که یک بار پشم انرا
i sold it to one abdullah
به عبدالله نامی انرا فروختم
sculpsit
انرا تراشیده یاحجاری کرد
i am out of p with it
دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
you have perhaps seen it
شاید انرا دیده باشید
it mokes it yet easier
انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
who will pay for it
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
we made heavy weather of it
انرا خیلی سخت دیدیم
I don't like this.
من این را دوست ندارم.
I cant do any crystal – gazing .
علم غیب که ندارم
i have no work today
امروز کاری ندارم
i reck not of danger
من باکی از خطر ندارم
I have nothing against you .
با شما مخالفتی ندارم
I have no place (nowhere) to go.
جایی ندارم بروم
I have nothing to do with politics.
کاری به سیاست ندارم
I am not in the mood.
حال وحوصله ندارم
I am sore at her. Iam bitter about her.
ازاودل خوشی ندارم
I have nothing to do with him .
با اوسر وکاری ندارم
I have no small change.
من پول خرد ندارم.
My pain has gone.
دیگر درد ندارم.
i do not feel like working
کار کردن ندارم
I'm up to my ears
<idiom>
فرصت سر خاراندن ندارم
i am reluctant to go
میل ندارم بروم
No harm meant!
قصد اهانت ندارم!
No offence!
قصد اهانت ندارم!
I'm fine with it.
<idiom>
من باهاش مشکلی ندارم.
I'm not worth it.
من ارزش اونو ندارم.
overshot wheel
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
it is past reclaim
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
you have perhaps seen it
ممکن است انرا دیده باشید
i life that better
انرا بیشتر از همه دوست دارم
ormer
یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
an inseparable prefix
سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
central purchase
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
I havent heard of her for a long time.
مدتها است از او خبری ندارم
I have lost my interest in football .
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
She is not concerned with all that .
با این کارها کاری ندارم
I am minding my own business.
کاری بکار کسی ندارم
I don't have it in my power to help you.
من توانایی کمک به شما را ندارم.
That is fine by me if you agree.
اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I have nothing more to say .
دیگر عرضی نیست ( ندارم )
i have no money about me
با خود هیچ پولی ندارم
i have no other place to go
جای دیگری ندارم که بروم
i have nothing else
هیچ چیز دیگر ندارم
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
I have no doubt that you wI'll succeed.
تردیدی ندارم که موفق می شوید
I dislike dull colors .
رنگهای مات را دوست ندارم
I cant take (stand) it any longer.
بیش از این تاب ندارم
I am tied up ( engaged ) on Saturday .
شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
I dont wish ( want ) to malign anyone .
میل ندارم بد کسی را بگویم
sexto
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
loaded dice
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
water bed
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
whitleather
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
indiscerptible
ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
I dont have an earthly chance.
کمترین شانس راروی زمین ندارم
ido not feel my legs
نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
I have no claim to this house.
نسبت به این خانه ادعایی ندارم
I am
[will be]
busy this afternoon .
امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
To regain consciousness. to come to.
امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll .
با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
I'll get there when I get there.
<proverb>
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
You must be joking (kidding).
شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
It is of no interest to me at all.
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
rackets
یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
rickshaws
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
it will not bear repeating
جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
ricksha
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
reversible propeller
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
rickshaw
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
dress coat
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
indian giver
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
judgement dept
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
rose gall
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
to garble the coinage
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
waggonette
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
cheque to a person's order
چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
i have no idea of that
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
I dont mean to intrude .
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
I don't socialize much these days.
این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
telescopic chimney
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
pope's eye
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
leadsman
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
vacuum concrete
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
vanishing cream
کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
frumenty
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
retro rocket
موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
how much does a vacation cost?
[American E]
[when amount is indeterminate]
<idiom>
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
money spinner
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
controllable twist
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
prolixity
بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
hot money
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
permanent income hypothesis
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
flash card
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
band project filter
فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
voters
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
fettling
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
phyrgian cap
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
loganberry
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
loganberries
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
you shall rue it
از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
state lamb
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
purchases
خرید
purchase
خرید
purchased
خرید
procurement
خرید
buy
خرید
buys
خرید
underwrite
خرید
underwrites
خرید
underwriting
خرید
underwritten
خرید
underwrote
خرید
buying
خرید
bondwoman
زن زر خرید
bond servant
زر خرید
shopping
خرید
purchasing
خرید
i take no interest in that
هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
lutine bell
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
purchase order
سفارش خرید
purchase order
دستور خرید
purchase notice agreements
پیمان خرید
purchase notice agreements
قراردادهای خرید
purchasable
باب خرید
procurement cycle
دوره خرید
open purchase
خرید ازاد
oniomania
جنون خرید
purchase rate
نرخ خرید
purchase requisition
درخواست خرید
purchasing office
دفتر خرید
purchasing officer
مامور خرید
purchasing officer
مسئول خرید
purchasing patterns
الگوی خرید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com