Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
imperialistic
استعمار گرای بهره جویانه
Other Matches
transit bearing
گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
factiously
فتنه جویانه
revengefully
کینه جویانه
maliciously
کینه جویانه
pacific
صلح جویانه
hedonistic
لذت جویانه
censorious
عیب جویانه
pacifically
صلح جویانه
cavilling
عیب جویانه
carping
عیب جویانه
seditious
فتنه جویانه
riotously
فتنه جویانه
vindictively
کینه جویانه
colonialism
استعمار
colonization
استعمار
neo-colonialism
استعمار نو
contact behavior
رفتار تماس جویانه
malignantly
کینه جویانه خبیثانه
appeasement gestures
حرکات صلح جویانه
imperialistic
استعمار طلبانه
imperialistic
استعمار طلب
exploitation of colonies
استعمار مستعمرات
colonize
تحت استعمار در اوردن
colonising
تحت استعمار در اوردن
colonised
تحت استعمار در اوردن
colonises
تحت استعمار در اوردن
colonizes
تحت استعمار در اوردن
colonized
تحت استعمار در اوردن
colonizing
تحت استعمار در اوردن
imperialist
طرفدار حکومت امپریالیستی استعمار طلب
colon
محلی که مورد استعمار قرارگیرد و استعمارگران در ان ساکن شوند
colons
محلی که مورد استعمار قرارگیرد و استعمارگران در ان ساکن شوند
imperialism
استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
skeptic
شک گرای
separatist
جدا گرای
socialists
جامعه گرای
unitary
توحید گرای
individualists
فرد گرای
individualist
فرد گرای
theocentric
خدا گرای
true azimuth
گرای حقیقی
ultramodernist
فرانو گرای
unitarian
توحید گرای
socialist
جامعه گرای
feudal
تیول گرای
compass direction
گرای مغناطیسی
communalist
اشتراکی گرای
solipsist
نفس گرای
back azimuth method
گرای وارونه
realists
تحقق گرای
theist
یزدان گرای
nudist
برهنگی گرای
sectarian
فرقه گرای
escapist
گریز گرای
realistically
راستین گرای
realists
راستین گرای
realist
راستین گرای
realist
تحقق گرای
materialists
ماده گرای
materialist
ماده گرای
militarists
جنگ گرای
militarist
جنگ گرای
extroverts
برون گرای
supremacists
برتری گرای
realistically
تحقق گرای
realistic
راستین گرای
realistic
تحقق گرای
impressionist
برداشت گرای
impressionists
برداشت گرای
structuralist
ساخت گرای
structuralists
ساخت گرای
supremacist
برتری گرای
extrovert
برون گرای
grid bearing
گرای شبکه
incalescent
گرما گرای
doctrinaire
ایین گرای
escapists
گریز گرای
compass azimuth
گرای مغناطیسی
ruralist
روستا گرای
heliotrope
افتاب گرای
halophile
ابشور گرای
lipophilic
چربی گرای
nationalists
ملت گرای
nationalist
ملت گرای
magnetic azimuth
گرای مغناطیسی
progressivist
پیشرفت گرای
pragmatist
مصلحت گرای
pneumotropic
ریه گرای
photophilic
نور گرای
oxyphile
اسید گرای
oxyphil
اسید گرای
meliorist
بهبود گرای
relative bearing
گرای نسبی
grid azimuth
گرای شبکه
egalitarian
تساوی گرای
centralists
مرکز گرای
assumed azimuth
گرای فرضی
centralist
مرکز گرای
equalitarian
تساوی گرای
capitalist
سرمایه گرای
capitalists
سرمایه گرای
dermotropic
پوست گرای
segregationist
جدایی گرای
saprophytic
پوده گرای
evolutionist
فرگشت گرای
reactionary
مخالفت گرای بی منطق
regionalistic
منطقهای ناحیه گرای
reactionaries
مخالفت گرای بی منطق
hygrophyte
گیاه رطوبت گرای
corrected azimuth
گرای تصحیح شده
visionaries
الهامی رویا گرای
regionalist
منطقهای ناحیه گرای
visionary
الهامی رویا گرای
true azimuth
سمت حقیقی گرای جغرافیایی
closing azimuth error
اشتباه گرای بستن پیمایش
azimuth
گرای نجومی راس القدم
back azimuth method
گرای معکوس در اخراج اشعه
compass azimuth
گرای قطب نمای کشتی
azimuth angle
زاویه گرای نجومی هواپیما
quixotic
ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
conversion angle
زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
traditionalist
پیرو روایات وسنن سنت گرای
layihg azimuth
گرای روانه کردن لوله توپ
traditionalists
پیرو روایات وسنن سنت گرای
schismatical
تفرقه انداز تفرقه جویانه
schismatic
تفرقه انداز تفرقه جویانه
gyroscope
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
militarists
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
gyroscopes
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
militarist
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
introverts
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introvert
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
ozone
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
diminishing marginal productivity
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
yielded
بهره
exploited
بهره ده
efficiency
بهره
quotient
بهره
yield
بهره
yields
بهره
gains
بهره
efficient
بهره ور
portion
بهره
portions
بهره
exploiter
بهره کش
exploiters
بهره کش
productive
بهره زا
gain
بهره
quotients
بهره
gained
بهره
interest
بهره
interests
بهره
lending rate
بهره - نزولپول
divestiture
بی بهره سازی
divestment
بی بهره سازی
cheap money
پول با بهره کم
gains
بهره برداری
economic rent
بهره مالکانه
economic rent
بهره اقتصادی
sweatshops
بهره کشخانه
dispossessor
بی بهره سازنده
high interest
بهره سنگین
gains
بهره تقویت
declaration of interest
اعلام بهره
default interest
بهره معوق
deprival
بی بهره سازی
gained
بهره برداری
operation
بهره برداری
contango
بهره دیرکرد
sweatshop
بهره کشخانه
share
بهره قسمت
voltage gain
بهره ولتاژ
legal interest
بهره قانونی
loan interest
بهره وام
rq
بهره تنفسی
interests
سودیا بهره
passive debt
وام بی بهره
interest
سودیا بهره
productive work
کار بهره زا
pure interest
بهره خالص
put out to interest
به بهره گذاشتن
quantum yield
بهره کوانتومی
rat of interest
نرخ بهره
rate of interest
نرخ بهره
transducer gain
بهره دگرسازی
lot
بخش بهره
efficiency
بهره وری
exploitative character
منش بهره کش
exploited class
طبقه بهره ده
exploiting class
طبقه بهره کش
factor payments
بهره وسود
shared
بهره قسمت
shares
بهره قسمت
high interest
بهره گران
lot
بهره قسمت
interest for delay
بهره دیرکرد
interest rate
نرخ بهره
productivity
بهره وری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com