English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
English Persian
misapplication استعمال بیجا
Other Matches
smoke استعمال دود استعمال دخانیات
smokes استعمال دود استعمال دخانیات
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
disuse عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
out of place بیجا
pointless بیجا
intempestive بیجا
inapposite بیجا
inopportune بیجا
out of time بیجا
unwarrantable بیجا
inapt بیجا
impolitic بیجا
unwarranted بیجا
inappropriate بیجا
an a remark سخن بیجا
arrogation ادعای بیجا
meddling دخالت بیجا
meddlesomeness دخالت بیجا
simpers بیجا خندیدن
comeuppance توبیخ بیجا
an inappropriate remark نکته ای بیجا
simpering بیجا خندیدن
simper بیجا خندیدن
not to point پرت بیجا
simpered بیجا خندیدن
tizzy سرو صدای بیجا
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
ineptly بطور مزخرف یا بیجا
improper بیجا خارج از نزاکت
facetious اهل شوخی بیجا
arrogate ادعای بیجا کردن
intempestive laughter خنده بیجا یا نا بهنگام
phobics وابسته به ترس بیجا تشویشی
step in مداخله بیجا در کاری کردن
self confidence اعتماد بنفس غرور بیجا
phobic وابسته به ترس بیجا تشویشی
expenditure استعمال
applications استعمال
uses استعمال
use استعمال
application استعمال
employment استعمال
misusage سوء استعمال
ill use بد استعمال کردن
exercises استعمال کردن
usages نحوه استعمال
exercised استعمال کردن
law of use قانون استعمال
misapplication سوء استعمال
exercise استعمال کردن
ill usage سوء استعمال
applying استعمال کردن
apply استعمال کردن
bilingualism استعمال دوزبان
bilinguality استعمال دوزبان
applies استعمال کردن
cranage استعمال جرثقیل
desuetude عدم استعمال
nicotian دود استعمال کن
smoking استعمال دخانیات
use استعمال مصرف
uses استعمال مصرف
overkill استعمال بیش از حد
value in use ارزش استعمال
use value ارزش استعمال
unworn استعمال نشده
tutoyer استعمال کردن
telescopy فن استعمال دوربین
application موارد استعمال
riflery استعمال تفنگ
user cost هزینه استعمال
overuse استعمال مفرط
applications موارد استعمال
graphics فن استعمال نمودار
maltreatment سوء استعمال
abusing بد استعمال کردن
using استعمال مصرف
abusive سوء استعمال
abusing سوء استعمال
abuses سوء استعمال
abuses بد استعمال کردن
abused سوء استعمال
abused بد استعمال کردن
abuse سوء استعمال
employed استعمال کردن
abuse بد استعمال کردن
usages عرف استعمال
usage عرف استعمال
disuse عدم استعمال
employing استعمال کردن
employs استعمال کردن
employ استعمال کردن
usage نحوه استعمال
The habit of smoking. عادت به استعمال دخانیات
mitering استعمال تاج اسقفی
mitring استعمال تاج اسقفی
nicotian استعمال کننده دخانیات
no smoking allowed استعمال دخانیان ممنوع
outward application استعمال برونی یا خارجی
malapropism سوء استعمال کلمات
vernacularism استعمال زبان محلی
law of disuse قانون عدم استعمال
dosages مقدار استعمال دارو
users استعمال کننده کاربر
catachresis استعمال غلط کلمه
dosage مقدار استعمال دارو
user استعمال کننده کاربر
periphrasis استعمال واژه ها وعبارات زائد
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
telescopist متخصص استعمال دوربینهای نجومی
oxymoron استعمال کلمات مرکب متضاد
sesquipedalian معتاد به استعمال لغات دراز
instrumentation تنظیم اهنگ استعمال الت
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
deverbative بصورت مشتق استعمال شده
holophrastic استعمال کننده کلمه قصار
abjectival use of a noun استعمال اسمی به طور صفت
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
incompatible غیر قابل استعمال با یکدیگر
oxymoron استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
to smoke oneself sick از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
utilization به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
junkies استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
dump موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
abstemious مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
smokers واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smoker واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
teetotaler طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
abstinence ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
junkie استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotallers طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotaller طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
non abstainer کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
wear and tear از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
malapropism استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
purist شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
abstainer پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
nicotinism مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
joint جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
purists شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
I dont smoke at all. اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
jake leg فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
petroleur کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
lupulin خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
hendiadys عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
euphuism انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
the word is sanctioned by use کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
amphetamines مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
euphemisms استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemism استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
periphrastic conjugation صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
euphemize استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
use استفاده کردن استعمال کردن
handles رفتار کردن استعمال کردن
handle رفتار کردن استعمال کردن
uses استفاده کردن استعمال کردن
an حرف a در جلو حروف صدادار و جلو حرف Hبصورت an استعمال میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com