English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
English Persian
mitering استعمال تاج اسقفی
mitring استعمال تاج اسقفی
Other Matches
episcopacy مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
smoke استعمال دود استعمال دخانیات
smokes استعمال دود استعمال دخانیات
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologist متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disuse عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
prelatism اسقفی
bishopric اسقفی
episcopate رتبه اسقفی
diocesan جزوحوزه اسقفی
bishopric مقام اسقفی
prelacy مقام اسقفی
crozier عصای اسقفی یاکشیشی
mitering انتصاب بمقام اسقفی
episcopalian پیرو کلیسای اسقفی
episcopalians پیرو کلیسای اسقفی
episcopalianism پیروی از کلیسای اسقفی
see مقر یا حوزه اسقفی
crosier عصای اسقفی یاکشیشی
sees مقر یا حوزه اسقفی
mitring انتصاب بمقام اسقفی
pontify سیمای اسقفی یا پاپی بخوددادن
episcopal مربوط به کلیسای اسقفی درمسیحیت
cathedratic وابسته بکرسی بامقام اسقفی
pontificated دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pontificates دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pontificating دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pontificate دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pontificalia جامه و نشانهای اسقفی لباس رسمی
pastoralism روش نامه نویسی اسقفی چوپانی
pontifical وابسته به پاپ یا اسقف جامه اسقفی
prelatess زنی که دارای مقام مترانی یا اسقفی باشد
pontifically چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
letters missive نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
applications استعمال
application استعمال
uses استعمال
use استعمال
expenditure استعمال
employment استعمال
usage نحوه استعمال
usages عرف استعمال
using استعمال مصرف
abusing بد استعمال کردن
abusing سوء استعمال
bilinguality استعمال دوزبان
usage عرف استعمال
bilingualism استعمال دوزبان
cranage استعمال جرثقیل
telescopy فن استعمال دوربین
riflery استعمال تفنگ
use value ارزش استعمال
user cost هزینه استعمال
value in use ارزش استعمال
overuse استعمال مفرط
nicotian دود استعمال کن
misusage سوء استعمال
misapplication استعمال بیجا
tutoyer استعمال کردن
law of use قانون استعمال
ill use بد استعمال کردن
overkill استعمال بیش از حد
misapplication سوء استعمال
desuetude عدم استعمال
unworn استعمال نشده
abuses سوء استعمال
abuses بد استعمال کردن
exercises استعمال کردن
applies استعمال کردن
disuse عدم استعمال
apply استعمال کردن
applying استعمال کردن
employs استعمال کردن
employing استعمال کردن
employed استعمال کردن
abusive سوء استعمال
employ استعمال کردن
maltreatment سوء استعمال
exercised استعمال کردن
exercise استعمال کردن
abused سوء استعمال
abused بد استعمال کردن
use استعمال مصرف
uses استعمال مصرف
abuse سوء استعمال
abuse بد استعمال کردن
application موارد استعمال
ill usage سوء استعمال
applications موارد استعمال
smoking استعمال دخانیات
usages نحوه استعمال
graphics فن استعمال نمودار
outward application استعمال برونی یا خارجی
vernacularism استعمال زبان محلی
users استعمال کننده کاربر
nicotian استعمال کننده دخانیات
malapropism سوء استعمال کلمات
no smoking allowed استعمال دخانیان ممنوع
law of disuse قانون عدم استعمال
The habit of smoking. عادت به استعمال دخانیات
catachresis استعمال غلط کلمه
dosage مقدار استعمال دارو
dosages مقدار استعمال دارو
user استعمال کننده کاربر
abjectival use of a noun استعمال اسمی به طور صفت
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
sesquipedalian معتاد به استعمال لغات دراز
oxymoron استعمال کلمات مرکب متضاد
oxymoron استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
deverbative بصورت مشتق استعمال شده
telescopist متخصص استعمال دوربینهای نجومی
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
periphrasis استعمال واژه ها وعبارات زائد
incompatible غیر قابل استعمال با یکدیگر
holophrastic استعمال کننده کلمه قصار
instrumentation تنظیم اهنگ استعمال الت
pontificate اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificating اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificates اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificated اسقفی کردن فضل فروشی کردن
teetotaller طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotallers طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
smokers واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
dump موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
to smoke oneself sick از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
smoker واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
junkie استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotaler طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
junkies استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
wear and tear از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
malapropism استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
non abstainer کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
abstinence ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
abstemious مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
utilization به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
purist شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
joint جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
abstainer پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
nicotinism مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
purists شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
I dont smoke at all. اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
petroleur کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
lupulin خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
jake leg فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
the word is sanctioned by use کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
euphuism انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
hendiadys عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
amphetamine مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
euphemism استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemisms استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
periphrastic conjugation صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
euphemize استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
handle رفتار کردن استعمال کردن
use استفاده کردن استعمال کردن
uses استفاده کردن استعمال کردن
handles رفتار کردن استعمال کردن
an حرف a در جلو حروف صدادار و جلو حرف Hبصورت an استعمال میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com