Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
riflery
استعمال تفنگ
Other Matches
smokes
استعمال دود استعمال دخانیات
smoke
استعمال دود استعمال دخانیات
usages
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
fowling piece
تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
disuse
عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
rifle salute
احترام با تفنگ سلام با تفنگ
fowling piece
تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
rifle shot
تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
employment
استعمال
applications
استعمال
application
استعمال
expenditure
استعمال
use
استعمال
uses
استعمال
employs
استعمال کردن
apply
استعمال کردن
employed
استعمال کردن
applies
استعمال کردن
applying
استعمال کردن
employing
استعمال کردن
graphics
فن استعمال نمودار
employ
استعمال کردن
telescopy
فن استعمال دوربین
cranage
استعمال جرثقیل
desuetude
عدم استعمال
abusive
سوء استعمال
nicotian
دود استعمال کن
misusage
سوء استعمال
misapplication
سوء استعمال
misapplication
استعمال بیجا
disuse
عدم استعمال
law of use
قانون استعمال
maltreatment
سوء استعمال
ill use
بد استعمال کردن
ill usage
سوء استعمال
overuse
استعمال مفرط
usage
نحوه استعمال
use
استعمال مصرف
usage
عرف استعمال
using
استعمال مصرف
abusing
سوء استعمال
applications
موارد استعمال
application
موارد استعمال
abuses
سوء استعمال
abuses
بد استعمال کردن
abused
سوء استعمال
abused
بد استعمال کردن
abuse
سوء استعمال
abuse
بد استعمال کردن
uses
استعمال مصرف
overkill
استعمال بیش از حد
usages
عرف استعمال
tutoyer
استعمال کردن
unworn
استعمال نشده
use value
ارزش استعمال
user cost
هزینه استعمال
exercises
استعمال کردن
exercised
استعمال کردن
exercise
استعمال کردن
value in use
ارزش استعمال
abusing
بد استعمال کردن
usages
نحوه استعمال
smoking
استعمال دخانیات
bilinguality
استعمال دوزبان
bilingualism
استعمال دوزبان
nicotian
استعمال کننده دخانیات
catachresis
استعمال غلط کلمه
no smoking allowed
استعمال دخانیان ممنوع
outward application
استعمال برونی یا خارجی
mitring
استعمال تاج اسقفی
mitering
استعمال تاج اسقفی
dosage
مقدار استعمال دارو
law of disuse
قانون عدم استعمال
user
استعمال کننده کاربر
malapropism
سوء استعمال کلمات
users
استعمال کننده کاربر
dosages
مقدار استعمال دارو
vernacularism
استعمال زبان محلی
The habit of smoking.
عادت به استعمال دخانیات
oxymoron
استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
sesquipedalian
معتاد به استعمال لغات دراز
purism
افراط در استعمال صحیح الفاظ
neology
استعمال واژه یااصطلاح جدید
instrumentation
تنظیم اهنگ استعمال الت
holophrastic
استعمال کننده کلمه قصار
deverbative
بصورت مشتق استعمال شده
abjectival use of a noun
استعمال اسمی به طور صفت
symbolization
استعمال علائم ونشانهای رمزی
oxymoron
استعمال کلمات مرکب متضاد
periphrasis
استعمال واژه ها وعبارات زائد
telescopist
متخصص استعمال دوربینهای نجومی
incompatible
غیر قابل استعمال با یکدیگر
malapropism
استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
teetotalism
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
utilization
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
teetotallers
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
to smoke oneself sick
از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
abstinence
ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
abstemious
مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
smoker
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smokers
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
teetotaler
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
non abstainer
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
dump
موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
junkies
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
junkie
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
wear and tear
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
teetotaller
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
nicotinism
مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
joint
جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
abstainer
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
zoomorphism
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
purist
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purists
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
adoption
اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
petroleur
کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
jake leg
فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
lupulin
خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
I dont smoke at all.
اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
the word is sanctioned by use
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
euphuism
انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
hendiadys
عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
amphetamines
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
bottoms
کف تفنگ
breechloader
تفنگ ته پر
guns
تفنگ
rifle (rifled bore)
تفنگ
breech
ته تفنگ
breech loader
تفنگ ته پر
rifle
تفنگ
bottom
کف تفنگ
rifles
تفنگ
shotgun
تفنگ
smoothbore
تفنگ
gun butt
ته تفنگ
gun
تفنگ
musketry
تفنگ
shot line
نخ تفنگ
musketry
تفنگ ها
flint lock
تفنگ
firer
تفنگ
shotguns
تفنگ
rifle gun
تفنگ
phonetician
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
Load the gun.
تفنگ را پر از فشنگ کن
To pull the trigger .
ما شه تفنگ را کشیدن
rifle sling
بند تفنگ
air rifles
تفنگ بادی
airgun
تفنگ بادی
airguns
تفنگ بادی
popgun
تفنگ خفیف
The gun went off.
تفنگ دررفت
rifle shot
تیررس تفنگ
rifle man
تفنگ دار
fusee
تفنگ چخماقی
gun
تفنگ الکترونی
percussion lock
ماشه تفنگ
percussion gun
تفنگ دنگی
peep sight
مگسک تفنگ
guns
تفنگ الکترونی
phiz
صفیرگلوله تفنگ
muzzle loader
تفنگ سرپر
pop gun
تفنگ بادی
pop gun
تفنگ بچگانه
needle gun
تفنگ سوزنی
manubrium
قبضه تفنگ
air gun
تفنگ بادی
buttstock
قنداق تفنگ
smoothbore
تفنگ بی خان
to miss fire
در نرفتن از تفنگ
cleaning rod
سمبه تفنگ
harquebus
تفنگ شمخال
gunsmithery
تفنگ سازی
gunrack
مقر تفنگ
gun stock
قنداق تفنگ
gun stick
سنبه تفنگ
gun butt
قنداق تفنگ
gun barrel
لوله تفنگ
electron gun
تفنگ الکترونی
gage
بند تفنگ
target rifle
تفنگ مشقی
matchlock
تفنگ فتیلهای
burp gun
تفنگ کوچک
gun smith
تفنگ ساز
arquebus
تفنگ قدیمی
automatic rifle
تفنگ خودکار
air rifle
تفنگ بادی
rowet
چخماق تفنگ
blow gun
تفنگ بادی
blow pipe
تفنگ بادی
blowgun
تفنگ بادی
lyle gun
تفنگ لیل
blowtube
تفنگ بادی
shooter
تفنگ درکن
shot gun
تفنگ شکاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com