Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
no smoking allowed
استعمال دخانیان ممنوع
Other Matches
smokes
استعمال دود استعمال دخانیات
smoke
استعمال دود استعمال دخانیات
radiologist
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usage
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
disuse
عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
illicit
ممنوع
prohibbited
ممنوع
in d.
ممنوع
taboos
ممنوع
prohibited
ممنوع
forbidden
ممنوع
disallowable
ممنوع
impermissible
ممنوع
taboo
ممنوع
barred
ممنوع
forbidden
ممنوع شده
prohibited
ممنوع شده
it's forbidden to ...
ممنوع است که...
debar
ممنوع کردن
debarred
ممنوع کردن
debarring
ممنوع کردن
no waiting
توقف ممنوع
no parking
توقف ممنوع
forbidden zone
ناحیه ممنوع
forbidden vibration
ارتعاشات ممنوع
forbidden band
نوار ممنوع
rule out
ممنوع ساختن
restricts
ممنوع کردن
restricting
ممنوع کردن
restrict
ممنوع کردن
NO PARKING
پارکینگ ممنوع
forbids
ممنوع کردن
prohibits
ممنوع کردن
prohibiting
ممنوع کردن
prohibit
ممنوع کردن
debars
ممنوع کردن
prohibited goods
اشیاء ممنوع
forbid
ممنوع کردن
closed
ممنوع الورود
No camping
اردو زدن ممنوع
No left
[right]
turn!
گردش به چپ
[راست]
ممنوع!
bars
بازداشتن ممنوع کردن
bar
بازداشتن ممنوع کردن
it is strictly forbidden
اکیدا ممنوع است
to be absolutely forbidden
[prohibited]
مطلقا ممنوع بودن
forbidden energy zone
ناحیه انرژی ممنوع
forbidden transition
جهش الکترونی ممنوع
No camping
چادر زدن ممنوع
ban item
کالای ممنوع الورود
the import of which is prohibited
ان کالا ممنوع الورود است
proscribed
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribe
ممنوع ساختن تحریم کردن
no thoroughfare
امدو شدیاعبور) ممنوع است
application
استعمال
applications
استعمال
use
استعمال
employment
استعمال
expenditure
استعمال
uses
استعمال
dry town
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
dut of court
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
to bar somebody from a competition
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
to bar somebody from something
[doing something]
ممنوع کردن
[کسی از چیزی]
[اصطلاح رسمی ]
usages
نحوه استعمال
applications
موارد استعمال
overkill
استعمال بیش از حد
desuetude
عدم استعمال
user cost
هزینه استعمال
bilinguality
استعمال دوزبان
value in use
ارزش استعمال
bilingualism
استعمال دوزبان
use value
ارزش استعمال
unworn
استعمال نشده
overuse
استعمال مفرط
riflery
استعمال تفنگ
uses
استعمال مصرف
nicotian
دود استعمال کن
misusage
سوء استعمال
misapplication
سوء استعمال
misapplication
استعمال بیجا
telescopy
فن استعمال دوربین
law of use
قانون استعمال
ill use
بد استعمال کردن
ill usage
سوء استعمال
tutoyer
استعمال کردن
application
موارد استعمال
use
استعمال مصرف
graphics
فن استعمال نمودار
usages
عرف استعمال
abuses
بد استعمال کردن
abused
سوء استعمال
abused
بد استعمال کردن
abuse
سوء استعمال
abuse
بد استعمال کردن
applies
استعمال کردن
apply
استعمال کردن
abusive
سوء استعمال
applying
استعمال کردن
employed
استعمال کردن
employ
استعمال کردن
employs
استعمال کردن
employing
استعمال کردن
abuses
سوء استعمال
abusing
بد استعمال کردن
abusing
سوء استعمال
usage
نحوه استعمال
smoking
استعمال دخانیات
usage
عرف استعمال
cranage
استعمال جرثقیل
maltreatment
سوء استعمال
exercises
استعمال کردن
disuse
عدم استعمال
using
استعمال مصرف
exercise
استعمال کردن
exercised
استعمال کردن
outlaw
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaws
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
talking is not permitted
سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
weather bound
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
commit no nuisance
ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
fence month
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
law of disuse
قانون عدم استعمال
users
استعمال کننده کاربر
catachresis
استعمال غلط کلمه
vernacularism
استعمال زبان محلی
outward application
استعمال برونی یا خارجی
The habit of smoking.
عادت به استعمال دخانیات
user
استعمال کننده کاربر
nicotian
استعمال کننده دخانیات
mitring
استعمال تاج اسقفی
dosages
مقدار استعمال دارو
malapropism
سوء استعمال کلمات
dosage
مقدار استعمال دارو
mitering
استعمال تاج اسقفی
forbidden fruit
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
incompatible
غیر قابل استعمال با یکدیگر
symbolization
استعمال علائم ونشانهای رمزی
purism
افراط در استعمال صحیح الفاظ
telescopist
متخصص استعمال دوربینهای نجومی
sesquipedalian
معتاد به استعمال لغات دراز
holophrastic
استعمال کننده کلمه قصار
abjectival use of a noun
استعمال اسمی به طور صفت
deverbative
بصورت مشتق استعمال شده
instrumentation
تنظیم اهنگ استعمال الت
neology
استعمال واژه یااصطلاح جدید
oxymoron
استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
periphrasis
استعمال واژه ها وعبارات زائد
oxymoron
استعمال کلمات مرکب متضاد
to smoke oneself sick
از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
smoker
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smokers
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
abstinence
ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
wear and tear
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
teetotaller
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
dump
موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
junkies
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
non abstainer
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
abstemious
مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
utilization
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
teetotallers
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
junkie
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
malapropism
استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
teetotaler
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotalism
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
purist
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
nicotinism
مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
purists
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
abstainer
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
zoomorphism
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
joint
جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
black book
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
adoption
اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
I dont smoke at all.
اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
petroleur
کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
lupulin
خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
jake leg
فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
the word is sanctioned by use
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
hendiadys
عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
euphuism
انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
amphetamines
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
phonetician
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
disbarment
محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
countermanded
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanding
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermands
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermand
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
seal off
محاصره کردن ممنوع الورود کردن
euphemisms
استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemism
استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
periphrastic conjugation
صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
euphemize
استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
prohibits
ممنوع کردن تحریم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com