English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
vernacularism استعمال زبان محلی
Other Matches
scottish gaelic زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
dialects زبان محلی
dialect زبان محلی
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
smoke استعمال دود استعمال دخانیات
smokes استعمال دود استعمال دخانیات
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologist متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
disuse عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
localism ایین محلی علاقه محلی
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
translator برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
bal زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate). سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed ادم چرب زبان شیرین زبان
languages مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreting ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic زبان تازی زبان عربی
glib چرب زبان زبان دار
interpret ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
expenditure استعمال
employment استعمال
applications استعمال
use استعمال
uses استعمال
application استعمال
cranage استعمال جرثقیل
applies استعمال کردن
apply استعمال کردن
applying استعمال کردن
usages نحوه استعمال
riflery استعمال تفنگ
desuetude عدم استعمال
abused سوء استعمال
exercises استعمال کردن
bilinguality استعمال دوزبان
overkill استعمال بیش از حد
bilingualism استعمال دوزبان
value in use ارزش استعمال
user cost هزینه استعمال
use value ارزش استعمال
unworn استعمال نشده
nicotian دود استعمال کن
tutoyer استعمال کردن
smoking استعمال دخانیات
telescopy فن استعمال دوربین
exercised استعمال کردن
usages عرف استعمال
usage نحوه استعمال
maltreatment سوء استعمال
ill use بد استعمال کردن
disuse عدم استعمال
employ استعمال کردن
law of use قانون استعمال
employs استعمال کردن
employing استعمال کردن
employed استعمال کردن
misapplication استعمال بیجا
misapplication سوء استعمال
ill usage سوء استعمال
overuse استعمال مفرط
abusive سوء استعمال
usage عرف استعمال
using استعمال مصرف
abusing سوء استعمال
abusing بد استعمال کردن
abuses سوء استعمال
abuses بد استعمال کردن
abused بد استعمال کردن
abuse سوء استعمال
abuse بد استعمال کردن
misusage سوء استعمال
graphics فن استعمال نمودار
uses استعمال مصرف
use استعمال مصرف
application موارد استعمال
applications موارد استعمال
exercise استعمال کردن
malapropism سوء استعمال کلمات
The habit of smoking. عادت به استعمال دخانیات
dosage مقدار استعمال دارو
dosages مقدار استعمال دارو
user استعمال کننده کاربر
users استعمال کننده کاربر
outward application استعمال برونی یا خارجی
mitering استعمال تاج اسقفی
mitring استعمال تاج اسقفی
catachresis استعمال غلط کلمه
law of disuse قانون عدم استعمال
no smoking allowed استعمال دخانیان ممنوع
nicotian استعمال کننده دخانیات
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
sesquipedalian معتاد به استعمال لغات دراز
instrumentation تنظیم اهنگ استعمال الت
telescopist متخصص استعمال دوربینهای نجومی
incompatible غیر قابل استعمال با یکدیگر
periphrasis استعمال واژه ها وعبارات زائد
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
oxymoron استعمال کلمات مرکب متضاد
oxymoron استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
abjectival use of a noun استعمال اسمی به طور صفت
deverbative بصورت مشتق استعمال شده
holophrastic استعمال کننده کلمه قصار
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
smoker واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
junkie استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotaler طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
junkies استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
non abstainer کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
dump موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
to smoke oneself sick از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
smokers واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
utilization به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
abstinence ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
teetotallers طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotaller طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
wear and tear از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
abstemious مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
malapropism استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
nicotinism مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
purist شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
abstainer پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
purists شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
joint جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
I dont smoke at all. اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
petroleur کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
jake leg فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
lupulin خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
hendiadys عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
euphuism انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
the word is sanctioned by use کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
amphetamine مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
autochthon محلی
locals محلی
natives محلی
native محلی
autochthonous محلی
occupation crossing پل محلی
local محلی
regional <adj.> محلی
local <adj.> محلی
vernaculars محلی
domestic محلی
local line خط محلی
regional محلی
parochial محلی
topical محلی
sympatry هم محلی
vernacular محلی
residential محلی
regionally محلی
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
ordinance مقررات محلی
local circuit مدار محلی
local center مرکز محلی
local authority انجمن محلی
patter لهجه محلی
patters لهجه محلی
pattered لهجه محلی
ordinances مقررات محلی
pattering لهجه محلی
domestic economy اقتصاد محلی
local file فایل محلی
local area network شبکه محلی
legman خبرنگار محلی
costumes لباس محلی
civil time ساعت محلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com