English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
Other Matches
insignia علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
insigne علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
semeiotic مکتب علائم رمزی
semiotic مکتب علائم رمزی
sigil علامت نجومی علائم رمزی
symbology مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
symbolism نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی
monitors به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitored به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitor به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
typography فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
typographies فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
authentication code سیستم نشانی رمزی معرفهای رمزی
coat armour زره ونشانهای خانوادگی
codress نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
smoke استعمال دود استعمال دخانیات
smokes استعمال دود استعمال دخانیات
legends شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
legend شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
radiologist متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
cipher رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
disuse عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
zaph dignbats علائم زف
symbols علائم
economic indicator علائم اقتصادی
erection marks علائم نصب
symptom علائم مرض
hazard signs علائم خطر
symptoms علائم مرض
identification signs علائم تشخیص
character set مجموعه علائم
indication signs علائم راهنمائی
epiphenomenon علائم ثانویه
control signals علائم کنترلی
mathematical symbols علائم ریاضی
facing علائم ریاضی
signal fidelity وفاداری علائم
signal man متصدی علائم
The symptoms ( of a disease) . علائم بیماری
signalman متصدی علائم
sound signal علائم صدا
signal regeneration باززایی علائم
signal transformation ترادیسی علائم
symbolic table جدول علائم
sinusoidal signals علائم سینوسی
symbolic string رشته علائم
supervisory signals علائم نظارتی
shading symbols علائم سایهای
facings علائم ریاضی
schematic symbols علائم الگویی
emblematic رمزی
runic رمزی
mystic رمزی
encoded رمزی
figurative رمزی
cryptically رمزی
occult رمزی
emblematical رمزی
allusive رمزی
allegoric رمزی
monogrammatic رمزی
cryptic رمزی
coded رمزی
symbolically رمزی
symbolic رمزی
mystics رمزی
enigmatical رمزی
allegorical رمزی
in petto رمزی
furtive رمزی
backstairs رمزی
nomenclature فهرست علائم واختصارات
symptomatic حاکی از علائم مرض
number plate پلاک علائم مشخصه
tablature نوعی علائم موسیقی
number plates پلاک علائم مشخصه
dual intensity تاکید علائم خاص
emblazonment تزئین با نشان و علائم
prodrome علائم اولیه مرض
semiotic وابسته به علائم مرض
legend فهرست علائم واختصارات
legends فهرست علائم واختصارات
semeiotic وابسته به علائم مرض
pictograph نشان یا علائم تصویری
staggy دارای علائم ونشانههای نر
baud rate نسبت علائم درثانیه
syndrome علائم مشخصه مرض
syndromes علائم مشخصه مرض
mystic participation اشتراک رمزی
puzzle lock قفل رمزی
code words کلمات رمزی
code word کلمات رمزی
formal logic منطق رمزی
mystic sense معنی رمزی
watchword کلمه رمزی
watchwords کلمه رمزی
symbolic logic منطق رمزی
encoded رمزی شده
undercover رمزی جاسوس
codification رمزی کردن
coded character دخشه رمزی
cryptocorrespondence مکاتبات رمزی
cryptogram نوشته رمزی
encodes رمزی کردن
cryptograph نوشته رمزی
encode رمزی کردن
occult سری رمزی
figurative رمزی کنایهای
formulae قاعده رمزی
mystified رمزی کردن
mystifies رمزی کردن
mystify رمزی کردن
mystifying رمزی کردن
formula قاعده رمزی
symbolically رمزی اشاری
esoteric رمزی درونی
code رمزی کردن
formulas قاعده رمزی
symbolic رمزی اشاری
signal box توقف گاه متصدی علائم
epiphenomenon علائم بعدی و ثانوی مرض
signal boxes توقف گاه متصدی علائم
sign of aggregation علائم مخصوص جمله جبری
discriminate با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminates با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminated با علائم مشخصه ممتاز کردن
accent mark یکی از علائم تکیه در موسیقی
Road signs علائم راهنمایی و رانندگی جاده
morsecode علائم رمز تلگرافی مرس
tokens معجزه علامت رمزی
token معجزه علامت رمزی
cypher حروف یامهر رمزی
cryptosecurity حفافت مکاتبات رمزی
cryptocommunication ارتباط ومخابرات رمزی
cryptanalysis کشف نوشته رمزی
phase encoded رمزی شده با فاز
mystically بطور رمزی یا استعماری
coded decimal رقم دهدهی رمزی
accidentalism تشخیص علائم گمراه کننده مرض
syndromes مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
syndrome مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
traffic signal علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
Follow signs for York. به علائم شهر یورک توجه کنید.
use استعمال
expenditure استعمال
employment استعمال
application استعمال
uses استعمال
applications استعمال
token کلمه رمزی علامت مشخصه
tokens کلمه رمزی علامت مشخصه
numerology مبحث معانی رمزی اعداد
cryptorelated informations اطلاعات مربوط به مکاتبات رمزی
cryptanalyze نوشته رمزی را کشف کردن
to crack a code رمزی [گاوصندوق یا رایانه] را شکندن
lights out علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
signalment تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
use value ارزش استعمال
ill usage سوء استعمال
ill use بد استعمال کردن
overuse استعمال مفرط
misusage سوء استعمال
misapplication سوء استعمال
law of use قانون استعمال
smoking استعمال دخانیات
misapplication استعمال بیجا
applying استعمال کردن
applications موارد استعمال
exercise استعمال کردن
uses استعمال مصرف
telescopy فن استعمال دوربین
exercised استعمال کردن
exercises استعمال کردن
riflery استعمال تفنگ
tutoyer استعمال کردن
application موارد استعمال
unworn استعمال نشده
applies استعمال کردن
apply استعمال کردن
user cost هزینه استعمال
value in use ارزش استعمال
nicotian دود استعمال کن
use استعمال مصرف
overkill استعمال بیش از حد
graphics فن استعمال نمودار
abusive سوء استعمال
abuse سوء استعمال
employed استعمال کردن
abused بد استعمال کردن
abused سوء استعمال
using استعمال مصرف
desuetude عدم استعمال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com