English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English Persian
overuse استعمال مفرط
Other Matches
smoke استعمال دود استعمال دخانیات
smokes استعمال دود استعمال دخانیات
radiologist متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disuse عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
thorough going مفرط
extravagant مفرط
extreme مفرط
excessive مفرط
intensive مفرط
belle indifference بی اعتنایی مفرط
overprotection حمایت مفرط
profound interest میل مفرط
hydromania میل مفرط به اب
hypercritical مفرط در انتقاد
furor عشق مفرط
exorbitantly بطور مفرط
overcompensation جبران مفرط
hypercritically از روی انتقاد و مفرط
inordinate مفرط غیر معتدل
boisterous مفرط بلند وناهنجار
mania for nunting عشق مفرط بشکار
To be exhausted. از پا افتادن ( خستگی مفرط )
oenomania میل مفرط به نوشابه ها یا الکی
rages میل مفرط خشمناک شدن
raged میل مفرط خشمناک شدن
rage میل مفرط خشمناک شدن
dipsomania میل مفرط به نوشابههای الکلی
overly به طور مفرط فزون کارانه
dipsomaniac کسیکه میل مفرط بنوشابههای الکلی دارد
thrashing مقدار مفرط حرکت صفحات ازحافظه ثانوی به حافظه داخلی
employment استعمال
expenditure استعمال
uses استعمال
application استعمال
applications استعمال
use استعمال
bilingualism استعمال دوزبان
exercise استعمال کردن
bilinguality استعمال دوزبان
usages نحوه استعمال
use استعمال مصرف
exercised استعمال کردن
usages عرف استعمال
usage نحوه استعمال
employed استعمال کردن
usage عرف استعمال
using استعمال مصرف
exercises استعمال کردن
cranage استعمال جرثقیل
desuetude عدم استعمال
nicotian دود استعمال کن
misapplication سوء استعمال
misapplication استعمال بیجا
uses استعمال مصرف
ill usage سوء استعمال
law of use قانون استعمال
ill use بد استعمال کردن
application موارد استعمال
applications موارد استعمال
riflery استعمال تفنگ
graphics فن استعمال نمودار
smoking استعمال دخانیات
abusing سوء استعمال
abusing بد استعمال کردن
maltreatment سوء استعمال
unworn استعمال نشده
use value ارزش استعمال
user cost هزینه استعمال
value in use ارزش استعمال
employ استعمال کردن
employs استعمال کردن
employing استعمال کردن
misusage سوء استعمال
overkill استعمال بیش از حد
abusive سوء استعمال
disuse عدم استعمال
tutoyer استعمال کردن
telescopy فن استعمال دوربین
abused سوء استعمال
apply استعمال کردن
applies استعمال کردن
abuse بد استعمال کردن
abuses بد استعمال کردن
applying استعمال کردن
abuse سوء استعمال
abuses سوء استعمال
abused بد استعمال کردن
malapropism سوء استعمال کلمات
catachresis استعمال غلط کلمه
users استعمال کننده کاربر
mitering استعمال تاج اسقفی
mitring استعمال تاج اسقفی
nicotian استعمال کننده دخانیات
no smoking allowed استعمال دخانیان ممنوع
The habit of smoking. عادت به استعمال دخانیات
outward application استعمال برونی یا خارجی
vernacularism استعمال زبان محلی
law of disuse قانون عدم استعمال
dosages مقدار استعمال دارو
user استعمال کننده کاربر
dosage مقدار استعمال دارو
instrumentation تنظیم اهنگ استعمال الت
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
deverbative بصورت مشتق استعمال شده
abjectival use of a noun استعمال اسمی به طور صفت
incompatible غیر قابل استعمال با یکدیگر
sesquipedalian معتاد به استعمال لغات دراز
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
oxymoron استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
holophrastic استعمال کننده کلمه قصار
telescopist متخصص استعمال دوربینهای نجومی
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
periphrasis استعمال واژه ها وعبارات زائد
oxymoron استعمال کلمات مرکب متضاد
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
teetotaler طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
non abstainer کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
wear and tear از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
utilization به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
teetotallers طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
junkie استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
junkies استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
to smoke oneself sick از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
smokers واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smoker واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
teetotaller طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
malapropism استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
dump موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
abstinence ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
abstemious مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
abstainer پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
joint جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
purists شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
nicotinism مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
purist شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
petroleur کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
jake leg فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
lupulin خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
I dont smoke at all. اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
the word is sanctioned by use کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
hendiadys عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
euphuism انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
amphetamine مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
euphemism استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemisms استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
periphrastic conjugation صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
euphemize استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
use استفاده کردن استعمال کردن
handles رفتار کردن استعمال کردن
uses استفاده کردن استعمال کردن
handle رفتار کردن استعمال کردن
an حرف a در جلو حروف صدادار و جلو حرف Hبصورت an استعمال میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com