English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
unworn استعمال نشده
Other Matches
smokes استعمال دود استعمال دخانیات
smoke استعمال دود استعمال دخانیات
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disuse عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unpicked نچیده گزین نشده انتخاب نشده
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unbroke رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unobligated اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unsought جستجو نشده کشف نشده
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
unsifted الک نشده رسیدگی نشده
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
uncharged محسوب نشده رسمامتهم نشده
unredeemed جبران نشده سبک نشده
irredenta انجام نشده جبران نشده
untried امتحان نشده محاکمه نشده
unasked خواسته نشده پرسیده نشده
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete انجام نشده پر نشده
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
employment استعمال
uses استعمال
expenditure استعمال
use استعمال
applications استعمال
application استعمال
telescopy فن استعمال دوربین
usage نحوه استعمال
usages نحوه استعمال
abusive سوء استعمال
riflery استعمال تفنگ
usages عرف استعمال
using استعمال مصرف
usage عرف استعمال
overuse استعمال مفرط
tutoyer استعمال کردن
abusing سوء استعمال
abuse سوء استعمال
abused سوء استعمال
abuses بد استعمال کردن
abuses سوء استعمال
abusing بد استعمال کردن
overkill استعمال بیش از حد
employs استعمال کردن
employing استعمال کردن
employed استعمال کردن
employ استعمال کردن
value in use ارزش استعمال
user cost هزینه استعمال
use value ارزش استعمال
abused بد استعمال کردن
disuse عدم استعمال
maltreatment سوء استعمال
abuse بد استعمال کردن
cranage استعمال جرثقیل
bilinguality استعمال دوزبان
exercised استعمال کردن
uses استعمال مصرف
bilingualism استعمال دوزبان
misapplication سوء استعمال
misusage سوء استعمال
applies استعمال کردن
exercises استعمال کردن
exercise استعمال کردن
misapplication استعمال بیجا
smoking استعمال دخانیات
graphics فن استعمال نمودار
ill use بد استعمال کردن
desuetude عدم استعمال
applications موارد استعمال
application موارد استعمال
law of use قانون استعمال
apply استعمال کردن
applying استعمال کردن
nicotian دود استعمال کن
use استعمال مصرف
ill usage سوء استعمال
users استعمال کننده کاربر
mitring استعمال تاج اسقفی
nicotian استعمال کننده دخانیات
user استعمال کننده کاربر
vernacularism استعمال زبان محلی
malapropism سوء استعمال کلمات
no smoking allowed استعمال دخانیان ممنوع
catachresis استعمال غلط کلمه
outward application استعمال برونی یا خارجی
law of disuse قانون عدم استعمال
The habit of smoking. عادت به استعمال دخانیات
dosages مقدار استعمال دارو
dosage مقدار استعمال دارو
mitering استعمال تاج اسقفی
telescopist متخصص استعمال دوربینهای نجومی
instrumentation تنظیم اهنگ استعمال الت
holophrastic استعمال کننده کلمه قصار
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
incompatible غیر قابل استعمال با یکدیگر
sesquipedalian معتاد به استعمال لغات دراز
oxymoron استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
deverbative بصورت مشتق استعمال شده
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
abjectival use of a noun استعمال اسمی به طور صفت
periphrasis استعمال واژه ها وعبارات زائد
oxymoron استعمال کلمات مرکب متضاد
wear and tear از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
abstinence ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
teetotallers طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
smokers واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smoker واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
utilization به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
non abstainer کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
junkies استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
to smoke oneself sick از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
teetotaller طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
dump موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
teetotaler طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
abstemious مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
junkie استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
malapropism استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
abstainer پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
purist شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
joint جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
nicotinism مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
purists شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
lupulin خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
petroleur کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
I dont smoke at all. اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
jake leg فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
euphuism انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
hendiadys عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
the word is sanctioned by use کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
amphetamines مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
euphemisms استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemism استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
periphrastic conjugation صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
euphemize استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
unbowed خم نشده
uncharged پر نشده
unaccomplished انجام نشده
unbacked رام نشده
intemerate بی ناموس نشده
unnormalized هنجار نشده
unsaved پس انداز نشده
unpolished پرداخت نشده
unissued <adj.> منتشر نشده
roughdry اطو نشده
unsaturated اشباع نشده
tenantless اشغال نشده
unsaturate اشباع نشده
the date was not specified نشده بود
non switched line خط گزینه نشده
unaccommodated فراهم نشده
unpremediated تصور نشده
unbowed سر کوب نشده
untested <adj.> تایید نشده
imperforate منگنه نشده
in quires صحافی نشده
innascible زایده نشده
undisiplined تربیت نشده
inextinct نیست نشده
in sheets صحافی نشده
unexploded منفجر نشده
increate افریده نشده
inedited منتشر نشده
undirected هدایت نشده
undefined تعریف نشده
unspotted ننگین نشده
uncircumcised ختنه نشده
unsought کاوش نشده
unlicked لیسیده نشده
unleached سفید نشده
uncleared ترخیص نشده
uncoditioned قطعی نشده
uncoditioned شرط نشده
undeeded در سندقید نشده
inedited چاپ نشده
unevaluated <adj.> ارزیابی نشده
unexamined <adj.> ارزیابی نشده
uninspected <adj.> ارزیابی نشده
untested <adj.> ارزیابی نشده
unaudited <adj.> ممیزی نشده
unchecked <adj.> ممیزی نشده
unevaluated <adj.> ممیزی نشده
unexamined <adj.> ممیزی نشده
uninspected <adj.> ممیزی نشده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com