Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
make much of
استفاده زیاد کردن از
Other Matches
profiteer
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteers
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
continuous
کاغذهای با طول زیاد که در چاپگر استفاده می شوند
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
exploit
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
sumptuary law
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
defect skipping
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
solenoid sweep
پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
reed
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
Nomatic rugs
قالی های عشایری و قشقایی
[این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
rug names
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
usage
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
frequent
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
overspend
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
propagates
زیاد کردن
propagating
زیاد کردن
overloads
زیاد پر کردن
overstock
زیاد پر کردن
increase
زیاد کردن
overloaded
زیاد پر کردن
increased
زیاد کردن
add
زیاد کردن
increases
زیاد کردن
overload
زیاد پر کردن
propagated
زیاد کردن
propagate
زیاد کردن
grnish
زیاد کردن
intensification
زیاد کردن
heightens
زیاد کردن
heightening
زیاد کردن
heightened
زیاد کردن
heighten
زیاد کردن
to run rup
زیاد کردن
overpress
زیاد پافشاری کردن در
overestimates
زیاد براورد کردن
overestimate
زیاد براورد کردن
ransacks
زیاد کاوش کردن
overestimated
زیاد براورد کردن
ransacking
زیاد کاوش کردن
ransacked
زیاد کاوش کردن
overwork
کار زیاد کردن
overworks
کار زیاد کردن
overworked
کار زیاد کردن
ransack
زیاد کاوش کردن
strains
کوشش زیاد کردن
to overexert
تقلای زیاد کردن
strain
کوشش زیاد کردن
overworking
کار زیاد کردن
overestimating
زیاد براورد کردن
oversimplification
زیاد ساده کردن
propagating
زیاد کردن پروردن
overcharge
زیاد حساب کردن
propagated
زیاد کردن پروردن
elevation of security
زیاد کردن تامین
overcharged
زیاد حساب کردن
overcharges
زیاد حساب کردن
to overstrain oneself
تقلای زیاد کردن
to overwork oneself
زیاد کار کردن
overcharging
زیاد حساب کردن
propagate
زیاد کردن پروردن
oversimplifying
زیاد ساده کردن
oversimplify
زیاد ساده کردن
oversimplifies
زیاد ساده کردن
oversimplified
زیاد ساده کردن
propagates
زیاد کردن پروردن
overfreight
زیاد بار کردن
superheat
گرم کردن زیاد
add
زیاد کردن برد
overload
زیاد بار کردن
over excite
زیاد تحریک کردن
overrated
زیاد براورد کردن
overheated
زیاد گرم کردن
adding
زیاد کردن برد
overloaded
زیاد بار کردن
adds
زیاد کردن برد
raise
پروراندن زیاد کردن
overheats
زیاد گرم کردن
over refine
زیاد موشکافی کردن
overloads
زیاد بار کردن
overrate
زیاد براورد کردن
overheat
زیاد گرم کردن
expanded , capacity
زیاد کردن گنجایش
overrates
زیاد براورد کردن
overrating
زیاد براورد کردن
raises
پروراندن زیاد کردن
to lavisheffort
زیاد تلاش یا کوشش کردن
give or take
<idiom>
از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
to rummage out
با جستجوی زیاد پیدا کردن
extorted
اخاذی کردن زیاد ستاندن
ingurgitate
فرا گرفتن زیاد پر کردن
to bolt
با سرعت زیاد حرکت کردن
gap
اختلاف زیاد شکافدار کردن
extorting
اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorts
اخاذی کردن زیاد ستاندن
call of more
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
gaps
اختلاف زیاد شکافدار کردن
extort
اخاذی کردن زیاد ستاندن
To live a long life .
عمر طولانی (زیاد ) کردن
overpress
زیاداصرار کردن در زیاد فشاراوردن بر
broached
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
enlarges
توسعه دادن زیاد بحث کردن
haunts
زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
enlarge
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarging
توسعه دادن زیاد بحث کردن
task
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
to overrun oneself
از دویدن زیاد خود را خسته کردن
haunt
زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
slashed
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
tasks
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
to overeach oneself
زیاد جلو افتادن و خودراخسته کردن
overbear
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
enlarged
توسعه دادن زیاد بحث کردن
slashes
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
overset
زینت دادن زیاد بار کردن
slash
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
to dwell on
زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
overstays
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstayed
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstay
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overwind
بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
overstaying
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
spoliation
تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
job
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
junk
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
cable weft
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
fans
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
imposes
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seizes
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
impose
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seize
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
pick and choose
در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
to piss off the wrong people
<idiom>
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
lionize
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
inflates
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflating
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
to work hard
سخت و با زحمت زیاد کار کردن
[اصطلاح روزمره]
inflate
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
overstock
زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
dead time
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
operated
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
vertical
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
frees
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freeing
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idle
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
capacities
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
capacity
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
free
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idled
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
decimates
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimating
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimate
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
religionize
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
multiple
حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
decimated
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
overrate
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
bitmap
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
fourth generation computers
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
quads
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
composite demand
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quad
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
bands
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
band
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
ill treat
سوء استفاده کردن ضایع کردن
ieee
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
shareware
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
to a. one self of
استفاده کردن از
utilizing
استفاده کردن از
utilizes
استفاده کردن از
to make much of
استفاده کردن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com