English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
syzygy استقرارسه ستاره در خط مستقیم
Other Matches
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
binary star ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
Lesghi star ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
dog star ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
planet ستاره سیار ستاره بخت
planets ستاره سیار ستاره بخت
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
concentrator وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
stelliform ستاره وار ستاره وش
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
star ستاره
starred ستاره
stars ستاره
asterisks ستاره
aster ستاره
asterisk ستاره
stellar پر ستاره
starless بی ستاره
sea nettle ستاره دریای
comets ستاره گیسودار
mars ستاره مریخ
lodestar ستاره راهنما
lodestar ستاره قطبی
comet ستاره گیسودار
y connection اتصال ستاره
loadstar ستاره راهنما
loadstar ستاره قطبی
lodestaror load ستاره قطبی
starfish ستاره دریایی
morning star ستاره صبح
rolling stone <idiom> ستاره سهیل
moring star ستاره بامداد
morning star ستاره بامدادی
y winding اتصال ستاره
medusa ستاره دریایی
lunette ستاره صغیر
lucifer ستاره بامدادی
y network شبکه ستاره
vesper ستاره غروب
multiple star ستاره چندگانه
uranus ستاره اورانوس
stellate ستاره مانند
starlike ستاره مانند
starlet ستاره کوره
starlet ستاره کوچک
proto star پیش ستاره
star bit بیت ستاره
star washer واشر ستاره ای
y voltage ولتاژ ستاره
star voltage ولتاژ ستاره
pulsating star ستاره تپنده
star spangled ستاره نشان
star spangled مزین به ستاره
sabaism ستاره پرستی
star finder ستاره یاب
stelliform بشکل ستاره
nova فانی ستاره
polestar ستاره قطبی
neptune ستاره نپتون
neutron star ستاره نوترونی
north star ستاره قطبی
north star ستاره شمالی
polaris ستاره قطبی
planetesimal کوچک ستاره
pluto ستاره پلوتو
astronomer ستاره شناس
astronomers ستاره شناس
polaris ستاره جدی
farsi be engilisi ارایشگاه ستاره
companion ستاره ندیم
star connection اتصال ستاره
shooting stars ستاره ثاقب
pipping ستاره سردوش
pips ستاره سردوش
stellar شبیه ستاره
stellar ستاره وار
an infinitude of stars تعدادنامحدودی ستاره
supergaint ستاره ابرغول
asterisks نشان ستاره
asterisk نشان ستاره
asterial ستاره شکل
asterism نشان ستاره
asteroidal مانند ستاره
astronavigation ستاره نوردی
astronmer ستاره شناس
pipped ستاره سردوش
pip ستاره سردوش
hexagram ستاره شش وجهی
shooting star ستاره ثاقب
cameleopardalis ستاره زرافه
astrologers ستاره شناس
goat ستاره جدی
day star ستاره بامداد
daystar ستاره بامداد
fixed star ستاره ثابت
asteroid شبیه ستاره
sea pad ستاره دریایی
asteroids شبیه ستاره
finger fish ستاره دریایی
dwarf star ستاره کوتوله
Pole Star ستاره قطبی
evening star ستاره شامگاهی
Jove ستاره مشتری
gaint star ستاره غول
goats ستاره جدی
d. star ستاره جفتی
astrologer ستاره شناس
camelopard ستاره زرافه
hesperus ستاره شام
hesper ستاره مغرب
astral شبیه ستاره
georgium sidus ستاره جرج
giant star ستاره بزرگ و درخشان
starlight وابسته بنور ستاره
campaign star نشان جنگی ستاره
pulsating star ستاره ضربان دار
shiner ستاره کلاه ابریشمی
stardom ستاره شدن سینماوغیره
regulus ستاره قلب الاسد
he can read the sky ستاره شناس است
twinkling چشمک زدن ستاره
blazing star ستاره دنباله دار
azimuth ازیموت ستاره السمت
pentagram ستاره پنج راس
asterism هر چیزی شبیه ستاره
caster ستاره اول دو پیکر
receptor ستاره مساعد گیرنده
pentalpha ستاره پنج پره
receptors ستاره مساعد گیرنده
asterisk با ستاره نشان کردن
asterisks با ستاره نشان کردن
Dingbat نوشتاری که حاوی ستاره
all star تیم تمام ستاره
moring star ستاره صبح ناهید
medusoid مانند ستاره دریایی
all-star تیم تمام ستاره
bronze star medal مدال ستاره برنز
astreated تزئین شده با ستاره ها
asteroid ستاره مانند ستارهای
asteroids ستاره مانند ستارهای
comet ستاره دنباله دار
comets ستاره دنباله دار
castors ستاره اول دو پیکر
venus زن زیبا ستاره زهره
star crossed دارای ستاره نحس
trigon اجتماع سه ستاره باهم
castor ستاره اول دو پیکر
casters ستاره اول دو پیکر
trigon سه حالتی ستاره سه تایی
the north star ستاره قطبی یا شمالی
star نشان ستاره اختر
star delta switch کلید ستاره مثلث
star globe ستاره یاب کروی
starred نشان ستاره اختر
stars نشان ستاره اختر
supergaint ستاره فوق غول
stellular شبیه ستاره کوچک
starfinder دستگاه ستاره یاب
lucky star <idiom> ستاره بخت واقبال
stellify بشکل ستاره درامدن
stellify بشکل ستاره دراوردن
star of bethlehem ستاره بیت اللحم
star turn ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
asteriated دارای اشعهء ستاره مانند
pole position آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
solstitium [نقطه] انقلاب [ستاره شناسی]
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
sirius ستاره کاروان کش درکلب اکبر
the track of a comet مسیر ستاره دنباله دار
stargazer کسیکه به ستاره ها خیره شده
cometography شرح ستاره دنباله دار
hydromedusa نجم البحر یا ستاره دریایی
starlit روشن شده از نور ستاره
aces ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
ace ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
star ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
astrological منسوب به علم ستاره شناسی
starred ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
astrology طالع بینی ستاره شناسی
planetariums سیاره نما ستاره دیدگاه
planetarium سیاره نما ستاره دیدگاه
stars ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
astronomy علم نجوم ستاره شناسی
pentacle طلسمی بشکل ستاره پنج راس
see stars <idiom> براثر ضربه به سر ستاره دور سر دیدن
asteroids نوعی اتشبازی که شکل ستاره دارد
asteroid نوعی اتشبازی که شکل ستاره دارد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com