Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (6 milliseconds)
English
Persian
hearing
استماع دادرسی
hearings
استماع دادرسی
Search result with all words
oyer
تقاضای استماع یا دادرسی
Other Matches
auditioning
قدرت استماع استماع
audition
قدرت استماع استماع
auditioned
قدرت استماع استماع
auditions
قدرت استماع استماع
summing up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
listen
استماع
listening
استماع
listens
استماع
listened
استماع
oyer
استماع
hears
استماع کردن
hearken
استماع کردن
hark
استماع کردن
oyer and terminer
استماع و قطع
hearing
استماع دعوی
audibility
قابلیت استماع
hearings
استماع دعوی
hear
استماع کردن
listen
استماع کردن
hear
استماع کردن
plausible
قابل استماع
listened
پذیرفتن استماع کردن
heard
استماع کرد خبرداشت
listen
پذیرفتن استماع کردن
listens
پذیرفتن استماع کردن
prima facie case
دعوی قابل استماع
listening
پذیرفتن استماع کردن
litigation
دادرسی
trials
دادرسی
legal procedure
دادرسی
justicing
دادرسی
justiceship
دادرسی
hearings
دادرسی
trial
دادرسی
hearing
دادرسی
judgment
داوری دادرسی
stay of proceedings
توقیف دادرسی
justiciable
قابل دادرسی
prosecution team
تیم دادرسی
military justice
دادرسی نظامی
trial in presence of the parties
دادرسی حضوری
with costs
با هزینه دادرسی
summery proceedings
دادرسی اختصاری
public trial
دادرسی علنی
re hearing
اعاده دادرسی
re trial
اعاده دادرسی
speedy trial
دادرسی فوری
stay of proceedings
تعلیق دادرسی
new trial
اعاده دادرسی
civil litigation
دادرسی مدنی
judgement
دادرسی داوری
judgments
دادرسی فتوی
judgement
دادرسی فتوی
procedure
ایین دادرسی
judgements
دادرسی داوری
costs of proceedings
هزینه دادرسی
costs
خسارت دادرسی
venues
محل دادرسی
judgements
دادرسی فتوی
criminal proceedings
دادرسی جزائی
judgments
دادرسی داوری
ex parte trial
دادرسی غیابی
costs
هزینه دادرسی
venue
محل دادرسی
principle of criminal procedure
ایین دادرسی کیفری
rehearing
جلسه دادرسی مجدد
security for cost
تامین هزینه دادرسی
with costs
بعلاوه هزینه دادرسی
principle of civil litigation
ایین دادرسی مدنی
bill of costs
صورت هزینه دادرسی
hearing incamera
دادرسی غیر علنی
to delay the proceedings
به تأخیر انداختن دادرسی
law of civil procedure
ائین دادرسی مدنی
law of criminal procedure
ائین دادرسی کیفری
taxation of costs
مالیات هزینه دادرسی
code of procedure
قانون ایین دادرسی
in camera proceedings
دادرسی غیر علنی
civil procedure
ایین دادرسی مدنی
law of procedure
قانون ائین دادرسی
civil procedure code
قانون ایین دادرسی مدنی
mistrial
دادرسی پوچ وبی نتیجه
criminal proceedure code
قانون ایین دادرسی کیفری
inquisitorial procedure
دادرسی با شکنجه و سخت گیری
oyez
اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
judging
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judge
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judged
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
judges
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
legal aid
معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial
lyuch law
مجازاتی که مردم بدون دادرسی و پیش خود معین می کنند
the inquisition
دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
procedendo
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
refresher
حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
summing up evidence
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
to hear a case
دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
lord high stew of england
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
wager of battle
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
purgation
روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
judge advocate general
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com