Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 103 (2 milliseconds)
English	Persian
self abuse	استمناء با دست توهین بنفس
Other Matches
self depedence	اتکاء بنفس اعتماد بنفس
masturbation	استمناء
self reliant	متکی بنفس
self esteem	احترام بنفس
aplomb	اعتماد بنفس
self concern	علاقه بنفس
autosuggestion	القاء بنفس
autosuggestion	تلقین بنفس
self-help	کمک بنفس
self help	کمک بنفس
self reliance	اعتماد بنفس
self doubt	عدم اعتماد بنفس
self doubt	عدم ایمان بنفس
self reliance	اتکاء بنفس خود
self sustained	تحمیل شده بنفس
self-assured	مطمئن بنفس خود
self assured	مطمئن بنفس خود
self knowing	واثق بنفس خود
self confidence	اعتماد بنفس غرور بیجا
diffident	دارای عدم اتکاء بنفس محجوب
self charging	تحمیل شونده بنفس خود خودکار
self organization	سروسامان دهی بنفس خود تنظیم وتنسیق خود
disgraced	توهین
disgrace	توهین
insulted	توهین
insult	توهین
indignity	توهین
indignities	توهین
disgraces	توهین
contumely	توهین
vituperation	توهین
snash	توهین
offense,etc	توهین
insultation	توهین
aspersion	توهین
libelled	توهین
defamation	توهین
libeled	توهین
libeling	توهین
offence	توهین
offenses	توهین
libel	توهین
flouts	توهین
libels	توهین
flout	توهین
flouted	توهین
flouting	توهین
libelling	توهین
offense	اهانت توهین
no offences was meant	توهین نبود
libeled	توهین کردن به
disparagement	توهین بی اعتباری
libel	توهین کردن به
insultingly	توهین کنان
insolence	توهین غرور
offenses	اهانت توهین
offence	اهانت توهین
humiliatingly	توهین امیز
humiliating	توهین امیز
disgracing	توهین امیز
insulting	توهین امیز
to give offences to	توهین کردن
defamatory	توهین امیز
humiliatory	توهین امیز
blasphemies	توهین به مقدسات
affronter	توهین کننده
affrontive	توهین امیز
libelled	توهین کردن به
insulted	توهین کردن به
libelling	توهین کردن به
insult	توهین کردن به
libeling	توهین کردن به
defamer	توهین کننده
sacrilege	توهین به مقدسات
bespatter	توهین کردن
aspersive	توهین امیز
libels	توهین کردن به
blasphemy	توهین به مقدسات
wite	توهین سرزنش کردن
abusive	بدزبان توهین امیز
insulted	دشنام توهین کردن
affront	آشکارا توهین کردن
affronting	اشکارا توهین کردن
affronts	اشکارا توهین کردن
an unwarranted insult	توهین ناروایا بی جهت
pratfall	امر توهین امیز
fay	شوخی توهین امیزکردن
insult	دشنام توهین کردن
contempt [criminal offence]	توهین به دادگاه [جرم جنایی]
No offence!	نمی خواهم توهین کنم!
No harm meant!	نمی خواهم توهین کنم!
contempt of court	توهین به دادگاه [جرم جنایی]
that insult	این توهین اوراسخت ازرده کرد
sanshifter	واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
purging a contempt of court	جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
libelled	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled	هجو نامه یا توهین نامه افترا
viyuperate	توهین کردن سرزنش کردن

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com