Dictiornary-Farsi | استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 136 (7 milliseconds)

English	Persian
fleeringly	استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز


Other Matches

to laugh down	باخنده از رو بردن
inquiringly	تحقیق کنان پرسش کنان
rejoicingly	شادی کنان وجد کنان
sneer	استهزاء
sneered	استهزاء
sneering	استهزاء
fleer	استهزاء
sneers	استهزاء
mockery	استهزاء
derision	استهزاء
blear	استهزاء
sneeringly	با استهزاء
jear	استهزاء
scoffing	ریشخند استهزاء
derisory	استهزاء امیز
scoffed	ریشخند استهزاء
guys	استهزاء کردن
guy	استهزاء کردن
scoff	ریشخند استهزاء
jeers	ریشخند استهزاء
jeering	ریشخند استهزاء
jeered	ریشخند استهزاء
jeer	ریشخند استهزاء
scoffs	ریشخند استهزاء
bemock	استهزاء و ریشخندکردن
catagelophobia	استهزاء هراسی
quizzingly	از روی استهزاء
gibingly	به طعنه و استهزاء
scornfully	از روی استهزاء
jig	استهزاء کردن
jigs	استهزاء کردن
follery	استهزاء کردن
floutingly	ازروی استهزاء
derisive	استهزاء امیز
derisively	استهزاء امیز
mock	استهزاء کردن
mocked	استهزاء کردن
mocking	استهزاء کردن
mocks	استهزاء کردن
scorner	استهزاء امیز
gibe	باطعنه استهزاء کردن
scorn	استهزاء کردن خردانگاری
ironies	گوشه وکنایه و استهزاء
irony	گوشه وکنایه و استهزاء
scorns	استهزاء کردن خردانگاری
scorning	استهزاء کردن خردانگاری
scorned	استهزاء کردن خردانگاری
derides	بکسی خندیدن استهزاء کردن
derided	بکسی خندیدن استهزاء کردن
deride	بکسی خندیدن استهزاء کردن
deriding	بکسی خندیدن استهزاء کردن
mutteringly	من من کنان
murmuringly	غر غر کنان
lingeringly	فس فس کنان
afoam	کف کنان
vacillatingly	دل دل کنان
poutingly	لب کلفت کنان
procrastinatingly	تعلل کنان
pulingly	ناله کنان
ponderingly	اندیشه کنان
ragingly	شورش کنان
louringly	اخم کنان
on the run	شلوق کنان
murmuringly	ناله کنان
pantingly	ارزو کنان
mockingly	ریشخند کنان
minaciously	تهدید کنان
loiteringly	درنگ کنان
lurkingly	کمین کنان
railingly	بدحرفی کنان
refelectingly	اندیشه کنان
wailingly	ناله کنان
wailingly	شیون کنان
vituperatively	سرزنش کنان
surprisedly	تعجب کنان
sneeringly	ریشخند کنان
scoffingly	ریشخند کنان
saunteringly	ولگردی کنان
twittingly	سرزنش کنان
reprovingly	سرزنش کنان
repinningly	لندلند کنان
remonstratingly	تعرض کنان
under one's breath <idiom>	نجوا کنان
remonstratingly	نکوهش کنان
mincingly	ناز کنان
rejoicingly	خوشی کنان
wonderingly	تعجب کنان
jokingly	شوخی کنان
grumblingly	شکایت کنان
exultantly	خوشی کنان
whiningly	ناله کنان
groaningly	ناله کنان
glozingly	تاویل کنان
menacingly	تهدید کنان
questioningly	پرسش کنان
flashily	جلوه کنان
fawningly	مداهنه کنان
exultingly	خوشی کنان
cock-a-hoop	شادی کنان
gyringly	گردش کنان
haltingly	تامل کنان
lingeringly	درنگ کنان
intriguingly	دسیسه کنان
lingeringly	معطل کنان
insultingly	توهین کنان
insinuatingly	اشاره کنان
jumpingly	پرش کنان
jumpingly	جست وخیز کنان
frisky	جست وخیز کنان
repinningly	ناله کنان بادلتنگی
at pause	مکث کنان خاموش
friskiest	جست وخیز کنان
dramatis personoe	صورت بازی کنان
friskier	جست وخیز کنان
they returned in triumph	شادی کنان برگشتند
revilingly	بدگویان فحاشی کنان
skips	رقص کنان حرکت کردن
skip	رقص کنان حرکت کردن
wedding party	مجلس عروسی یا عقد کنان
the miner's f.	اتحادیه یاپیمان کان کنان
skipped	رقص کنان حرکت کردن
haltingly	درنگ کنان ازروی دودلی
on the run	بهر سو دوان دوندگی کنان
interposingly	مداخله کنان بطور معترضه
flouts	استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flout	استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouted	استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouting	استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
jear	استهزاء کردن مسخره کردن
jest	تمسخر کردن استهزاء کردن
jests	تمسخر کردن استهزاء کردن
whisperingly	به نجوا نجوا کنان سر گوشی اهسته
perdu or due	درحال کمین کمین کنان
pulingly	جیک جیک کنان
gulpingly	غورت غورت کنان