Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
thin walled cylinder
استوانه جدار نازک
Other Matches
counter recoil cylinder
استوانه هادی پیستون مواج استوانه عاید
wall
جدار
wythe
جدار
dissepiment
جدار
screen
جدار
screened
جدار
screening, screenings
جدار
screens
جدار
walls
جدار
curtains
جدار
septum
جدار
hulls
جدار
race
جدار
hull
جدار
sidewall
جدار
raced
جدار
races
جدار
partitions
جدار افراز
bearing race
جدار یاتاقان
casing tube
لوله جدار
rough boundary
جدار زبر
tall road
راه با جدار
bulkhead
جدار داخلی
bulkheads
جدار داخلی
partition
جدار افراز
curtains
جدار پرده
inner bottom
جدار داخلی
chucking reamer
برقو با جدار تراش
slotted casing
لوله جدار مشبک
toe crack
شکاف جدار سم اسب
phlebitic
دچار اماس جدار ورید
casing
لوله جدار چاه پوشش
floating reamer
برقو یا جدار تراش متحرک
casings
لوله جدار چاه پوشش
lumen
حفره سلولی درون جدار گیاه
manubrium
سلولهای استوانهای میان جدار داخلی
acrus choralis
[جدار بین گروه کر و شبستان کلیسا]
diatomaceous
دارای جدار سیلیسی شبیه گمزادان
wanelength
طول جدار جداکننده یا پرده جدا کننده
uncased well
چاهی که دیواره جدار ان پوشش نشده باشد
cable weft
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
scale
ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
shaft
استوانه
cannon
استوانه
cannons
استوانه
shafts
استوانه
rollers
استوانه
drummed
استوانه
roller
استوانه
drum
استوانه
cylinders
استوانه
dog-wheel
استوانه
platen
استوانه
platten
استوانه
cylinder
استوانه
wehnelt cylinder
استوانه ونلت
winched
استوانه تارکشی نخ
winch
استوانه تارکشی نخ
winches
استوانه تارکشی نخ
driving sleeve
استوانه گرداننده
graduates
استوانه مدرج
graduate
استوانه مدرج
graduating
استوانه مدرج
winching
استوانه تارکشی نخ
graduated cylinder
استوانه مدرج
recoil cylinder
استوانه دافع
cylindrically
بشکل استوانه
stele
استوانه اوندی
cylindroid
شبه استوانه
stela
استوانه اوندی
induction cylinder
استوانه القائی
revolving top
استوانه توزیع
access shaft
مدخل استوانه ای
ruffini cylinder
استوانه روفینی
cylindroid
استوانه وار
guide cylinder
استوانه راهنما
sponson
جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
cylindrical
دارای شکل استوانه
spacer disk
استوانه توپر فلزی
drum
درام سیلندر استوانه
drummed
طبل کوس استوانه
replenisher
استوانه نافم روغن
rundle
استوانه گردنده گوی
rollers
بام غلتان استوانه
drum
فرف استوانه شکل
stelar
دارای استوانه اوندی
drum
طبل کوس استوانه
roller
بام غلتان استوانه
drummed
درام سیلندر استوانه
drummed
فرف استوانه شکل
dashpot
استوانه متعادل کننده
cylindrical coordinate
مختصات استوانه ای
[ریاضی]
Rod cell
یاخته استوانه ای
[در چشم]
rod
یاخته استوانه ای
[در چشم]
drum
[ستون استوانه شکل]
fust
[میله استوانه ای ستون ها]
motor tube
استوانه موتور موشک
critical infinte cylinder
قطر بحرانی استوانه
counterbore
خزینه دار کردن استوانه
cylindrical coordinate system
دستگاه مختصات استوانه ای
[ریاضی]
warping head
استوانه چرخنده بکسل لنگر
cylinder liner
رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
rods and cones
[in the retina]
یاخته های استوانه ای و مخروطی
[در شبکیه چشم]
beater mill
تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
trommel
غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
fusarole
[حلقه ای به شکل نیم دایره در تزئینات میله استوانه ای ستون ها]
bushes
استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
bush
استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
solenoid
سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
gabion
سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
egg shell
نازک
frailest
نازک
feather edged
لب نازک
attenute
نازک
fragile
نازک
papyraceous
نازک
frail
نازک
perone
نازک نی
frailer
نازک
finest
نازک
young ice
یخ نازک
gossamer
نازک
touchier
دل نازک
tinnily
نازک
touchy
دل نازک
tenderhearted
<adj.>
دل نازک
tendering
نازک
thins
نازک
touchiest
دل نازک
ethereal
نازک
tenuous
نازک
tender
نازک
tendered
نازک
tenderest
نازک
eggshell
نازک
eggshells
نازک
fine
نازک
thinnest
نازک
soft-hearted
نازک دل
tender hearted
نازک دل
svelt
نازک
slim
نازک
slimmed
نازک
slimmest
نازک
slimming
نازک
slims
نازک
thinned
نازک
thin
نازک
softhearted
نازک دل
tender hearted
دل نازک
tenderhearted
دل نازک
thinners
نازک
fined
نازک
soft hearted
نازک دل
featheredge
لبه نازک
finespun
نازک رشته
fine draw
نازک کردن
feather edge
لبه نازک
extenuate
نازک کردن
fine spun
نازک ریسته
folia
طبقات نازک
folium
طبقه نازک
thin film
لایه نازک
thin film
غشای نازک
radicle
فرعی نازک
small stuff
طناب نازک
tenderization
نازک سازی
tenderhefted
دل نازک دل رحیم
tanyphonia
نازک صدایی
scale board
تخته نازک
squeamishness
نازک طبعی
thin skinned
پوست نازک
picksome
نازک نارنجی
pellicle
پوسته نازک
gold leaf
زرورق نازک
hairline rule
خط بسیار نازک
cardboard
مقوای نازک
verglas
قشر نازک یخ
patsy
نازک نارنجی
pellicle
غشاء نازک
thready
نازک چسبناک
thin skinned
نازک نارنجی
shim
بوش نازک
softer
مهربان نازک
finishing
نازک کاری
film
پرده نازک
softest
مهربان نازک
thins
نازک شدن
spared
نحیف نازک
spare
نحیف نازک
thinnest
نازک شدن
thinnest
نازک کردن
slat
تخته نازک
cord
طناب نازک
cords
طناب نازک
soft
مهربان نازک
rice paper
کاغذ نازک
joinery
نازک کاری
mull
ململ نازک
delicate
نازک بین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com