English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
interpellate استیضاح کردن دولت
Other Matches
interpellate استیضاح کردن
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
interpellation استیضاح
interpellator استیضاح کننده
interpellant استیضاح کننده
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
regie اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
to boondoggle [American English] پول و وقت تلف کردن [برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
states دولت
stating دولت
mammon دولت
respublica دولت
powered دولت
power دولت
governments دولت
state دولت
powers دولت
stated دولت
state- دولت
powering دولت
government دولت
ambassadors ماموررسمی یک دولت
totaliarian state دولت توتالیتر
war state دولت جنگی
Ottawa دولت کانادا
enemy state دولت دشمن
pillars of the state ارکان دولت
Warsaw دولت لهستان
vassal atate دولت پوشالی
cabinet هیات دولت
the policy of the government رویه دولت
officer کارمند دولت
official کارمند دولت
quirinal دولت ایتالیا
independent state دولت مستقل
chief of state رئیس دولت
territory of state قلمرو دولت
stateless بی دولت بی وطن
buffer state دولت حایل
the policy of the government سیاست دولت
the body politic ملت و دولت
public officer [American E] کارمند دولت
civil servant [British E] کارمند دولت
Kremlin دولت شوروی
public debt بدهی دولت
cabinets هیات دولت
public servant مستخدم دولت
puppet government دولت پوشالی
Whitehall دولت انگلیس
state property دارائی دولت
state government دولت مرکزی
loyalist دولت دوست
government treasury خزانه دولت
government expenditures هزینههای دولت
stated دولت استان
state- دولت استان
forfeit to the state ضبط دولت
military government دولت نظامی
government department وزارتخانه دولت
mafia دولت ستیزی
loyalists دولت دوست
mandatary دولت قیم
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
nation-states دولت ملی
stating دولت استان
states دولت استان
office-holder کارمند دولت
government budget بودجه دولت
state budget بودجه دولت
government stock سهام دولت
head of the state رئیس دولت
office-holders کارمند دولت
money bag دارایی دولت
state دولت استان
Downing Street دولت انگلیس
nation state دولت ملی
mafias دولت ستیزی
govt government دولت
ambassador ماموررسمی یک دولت
nation-state دولت ملی
national state دولت ملی
colonial government دولت یا حکومت مستعمراتی
federalist طرفدار دولت فدرال
federalism اصل دولت ائتلافی
stratocracy حکومت یا دولت نظامی
bounties کمک اقتصادی دولت
secret service money اعتبار سری دولت
secret services دستگاه محرمانه دولت
He rose against the regime. بر ضد دولت قیام کرد
land grant زمین اعطایی دولت
non serverign acts اعمال تصدی دولت
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
welfare state دولت بهبود بخش
dependent state دولت غیر مستقل
cabinet کابینه هیئت دولت
plateform اعلامیه سیاست دولت
peculation دستبرد در مال دولت
most favoured nation دولت کامله الوداد
federal council مجلس دولت متحده
vassal atate دولت دست نشانده
federal authorities قدرت دولت متحده
family allowances کمک دولت به خانوارها
cabinets کابینه هیئت دولت
protected state دولت تحت الحمایه
office-holders صاحب منصب دولت
secret service دستگاه محرمانه دولت
subsidy کمک بلاعوض دولت
civil servants مستخدم یا کارمند دولت
civil servant مستخدم یا کارمند دولت
office-holder صاحب منصب دولت
mandatory powers اختیارات دولت قیم
reprisal در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
subject to the british rule تحت تسلط دولت انگلیس
mafia سازمان سری دولت ستیز
war state دولت نظامی declaration preventivetotal
commissioners مامور عالی رتبه دولت
To accord recognition to a new government. دولت جدیدی را برسمیت شناختن
mafias سازمان سری دولت ستیز
confiscation مصادره و ضبط توسط دولت
subsidies مکهای مالی دولت , سوبسید
hand-out <idiom> پاداش ،معمولا از طرف دولت
commissioner مامور عالی رتبه دولت
federal constitution قانون اساسی دولت متحده
export incentive تشویق دولت در جهت صادرات
porte باب عالی دولت عثمانی
the sublime porte باب عالی دولت عثمانی
confedration of states دولت جدیدی تشکیل نمیشود
resident نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
residents نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
purged تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
coats of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
monetization پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
purge تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
Utopias دولت یا کشور کامل و ایده الی
Utopia دولت یا کشور کامل و ایده الی
price support قیمت حمایت شده از طرف دولت
bank holiday ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
government فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
quotas کمیت تعیین شده توسط دولت
quota کمیت تعیین شده توسط دولت
coat of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
hall mark دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
sovereigns دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
guild socialism اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
jacobin عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
statism تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
sovereign دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
governments فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
bounties تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
purges تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
bank annuities سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
state to which one belongs دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
conscription of wealth مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
eminent domain مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
subvention اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
state aid کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
residency محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
food stamp program برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
functional finance سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
rescous مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
price support تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
Uncle Sam لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
libertarian طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
concert of europe اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
active fiscal policy منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
Solicitors General مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Solicitor General مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
state's attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
interventionism سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
smart money غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
privateer کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
embassies سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
good offices عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
embassy سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
legion ofholour نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
GOSIP استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
jingo کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
deodand چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
capital levy مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
hallmark عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
sheriffs نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com