English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
confidential است نه اعمال تصدی موجودباشد
Other Matches
non serverign acts اعمال تصدی دولت
agents مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
contructive larcency مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
inning تصدی
incumbency تصدی
take over in charge تصدی
tenure of office تصدی
tenure تصدی
tenure حق تصدی
charges تصدی
ventures تصدی
undertaking تصدی
commission تصدی
commissioning تصدی
commissions تصدی
venture تصدی
venturing تصدی
ventured تصدی
charge تصدی
during his incumbency دردوره تصدی او
during his tenure of office درمدت تصدی او
termtime دوره تصدی
period of office دوره تصدی
innings دوره تصدی
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
ferriage تصدی کشتی گذاره
exofficio از لحاظ تصدی مقام و غیره
curatorship تصدی کتابخانه وموزه ومانندان
advowson حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
advowee کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
exertion اعمال
application اعمال
applications اعمال
undertakings اعمال
exercising اعمال
acts اعمال
exertions اعمال
doings اعمال
exercise اعمال
exercises اعمال
exercising a right اعمال حق
exercised اعمال
exerting اعمال کردن
strong-arm اعمال زورکردن
impose اعمال نفوذکردن
to have the pull of اعمال نفوذکردن بر
the galleys اعمال شاقه
exert اعمال کردن
exertions اعمال زور
strong arm اعمال زورکردن
exerted اعمال کردن
takeover اعمال کنترل
willable قابل اعمال
workable قابل اعمال
exercising force اعمال زور
exerts اعمال کردن
takeovers اعمال کنترل
exertion اعمال زور
applicator اعمال کننده
applicatory اعمال شدنی
applier اعمال کننده
preventative actions اعمال بازدارنده
peonage اعمال شاقه
labourhardl اعمال شاقه
lobbying اعمال نفوذ
imposes اعمال نفوذکردن
hard labor اعمال شاقه
applying اعمال کردن
apply اعمال کردن
applies اعمال کردن
applicative اعمال کردنی
showing partial views اعمال نظر
galleys اعمال شاقه
hard labour اعمال شاقه
impressment اعمال زور
To use force(violence) اعمال زور کردن
imprisonment with hard labour حبس با اعمال شاقه
penal servitude حبس با اعمال شاقه
showing partial views اعمال نظر کردن
house keeping operation اعمال خانه داری
governance اعمال قوه اختیارداری
embraceor اعمال نفوذ کننده
use one's influence اعمال نفوذ کردن
unfair trade practice اعمال تجاری نادرست
copy protection جلوگیری از اعمال کپی
alteration تغییر اعمال شده
undue influence اعمال نفوذ ناروا
To bring pressure to bear . To exert pressure . اعمال فشار کردن
to use one's influence upon اعمال نفوذ کردن بر
applied magnetic field میدان مغناطیسی اعمال شده
encode اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
jars اعمال شوک شدید به یک وسیله
jarred اعمال شوک شدید به یک وسیله
jar اعمال شوک شدید به یک وسیله
encodes اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
imposed deformation تغییر شکل اعمال شده
intervention عمل اعمال تغییر در سیستم
interventions عمل اعمال تغییر در سیستم
modification تغییر اعمال شده به چیزی
embracer کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
put on اعمال کردن بکار گماردن
capitalization اعمال سیستم سرمایه داری
squeeze [آبگیری از فرش با اعمال فشار]
powering اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
action شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
actions شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
powers اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
embracery اعمال نفوذاز راه رشوه یا تهدیدوغیره
track records آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
technologies اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
track record آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
pulsed اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
powered اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
pulse اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
procrustean بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
technology اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
the exercised thier veto انها حق وتوی خود را اعمال کردند
embracery جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
dynamically تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamic تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
arithmetic تابع ریاضی اعمال شده روی داده
argument متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
powers روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
arguments متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
embraceor متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
powering روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
impressure اعمال نیرو بر روی چیزی فشار و زور درامری
phosphor مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
correctional custudy روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
take over bid پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
syntax قوانین گرامری اعمال شده به یک زبان برنامه نویسی
omnia pressumuntur solemniter اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
non procedural language بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
equitable mortgage از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
knowledge دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
interactive پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
hash عدد ایجاد شده پس از اعمال کلید در تابع hash
case law رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
head pessure فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
stochastic model نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
diode دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
stables وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stable وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
condition وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
transformational rules مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
crystals کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
led دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
light دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
crystal کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
lighted دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lightest دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
opens کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
recompile کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
open کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
opened کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
inputted سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
design maximum weight حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
crunches بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
backout ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
crunch بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
jumpers مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
jumper مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
crunched بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
parliamentarism سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
powering تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
condominiums اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominium اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powered تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powers تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
texel مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
bad break مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
corporate model نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
quiescent وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
maintenance جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
new deal روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
recital قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
policy of contianment سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
decisions نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
vital necessity پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
decision نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
rule of law قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
impedance اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
ended توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
escape character ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
recitals قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
biotechnology ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
end توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
expandsionism اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
else rule قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
ends توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
evangelical پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com