English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
inquiries اسستسفار درخواست
inquiry اسستسفار درخواست
Other Matches
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
call-up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitioning درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand درخواست بیش از حد درخواست اضافی
requisition درخواست کردن درخواست وسایل
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
fire call درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
requesting درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested درخواست اماد کردن درخواست کردن
request درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests درخواست اماد کردن درخواست کردن
supplication درخواست
requesting درخواست
enquiry درخواست
requested درخواست
d. of a request در درخواست
request درخواست
on request of which [at his request] به درخواست او
imploration درخواست
requests درخواست
requisitioned درخواست
requisitioning درخواست
requisition درخواست
requisitions درخواست
requistion for money درخواست
appeals درخواست
appealed درخواست
appeal درخواست
solicitation درخواست
applications درخواست
claimed درخواست
suit درخواست
claiming درخواست
claims درخواست
demands درخواست
indent درخواست
suited درخواست
claim درخواست
application درخواست
suits درخواست
indenting درخواست
demanded درخواست
tendering درخواست
demand درخواست
postulated درخواست
tendered درخواست
postulates درخواست
postulate درخواست
indents درخواست
tenderest درخواست
tender درخواست
postulating درخواست
on call بنا به درخواست
asked <adj.> <past-p.> درخواست شده
appeal for tenders درخواست مزایده
plead with درخواست کردن
demanded <adj.> <past-p.> درخواست شده
applicator درخواست کننده
basic requisition number درخواست ابتدایی
excess demand درخواست مازاد
document number شماره درخواست
demandant درخواست کننده
demand code رمز درخواست
declaration of intention درخواست تابعیت
d. note درخواست پرداخت
application form برگ درخواست
call for fire درخواست اتش
basic requisition number درخواست اولیه
fire message درخواست اتش
materials requisition درخواست مواد
pleader درخواست دادن
speak for <idiom> درخواست کردن
to make an application [to apply] درخواست کردن
at the request of به خواهش [به درخواست]
put in for something <idiom> درخواست چیزی
round robin درخواست کتبی
requisition number شماره درخواست
requisition line خط درخواست اماد
request signal علامت درخواست
claimed <adj.> <past-p.> درخواست شده
purchase requisition درخواست خرید
rrayer درخواست التماس
asking and ordering درخواست و سفارش
toa for a job or position درخواست کارکردن
to g. any one's request درخواست کسیراپذیرفتن
supplicate درخواست کردن
supervisor request درخواست نافر
stock requisition درخواست کالا
demand درخواست مطالبه
soliciting درخواست کردن
entreats درخواست کردن
solicit درخواست کردن
solicited درخواست کردن
pray درخواست کردن
prayed درخواست کردن
praying درخواست کردن
applying درخواست دادن
prays درخواست کردن
apply درخواست کردن
entreating درخواست کردن
solicits درخواست کردن
requesting درخواست می کنم
requested درخواست می کنم
request درخواست می کنم
imploring درخواست کردن از
requests درخواست می کنم
entreat درخواست کردن
entreated درخواست کردن
implores درخواست کردن از
implored درخواست کردن از
implore درخواست کردن از
applying درخواست کردن
applicant درخواست دهنده
writ of subpoena برگ درخواست
applies درخواست دادن
demands درخواست کردن
demands درخواست مطالبه
demanded درخواست کردن
demanded درخواست مطالبه
demand درخواست کردن
applies درخواست کردن
applicants درخواست کننده
applicant درخواست کننده
applicants درخواست دهنده
apply درخواست دادن
indenting سفارش درخواست کردن
indent سفارش درخواست کردن
soliciting درخواست یا تقاضا کردن از
solicits درخواست یا تقاضا کردن از
to reject [refuse] an application درخواست نامه ای را رد کردن
to solicit an office درخواست ازیک شرکت
to a oneself for help درخواست کمک کردن
indents سفارش درخواست کردن
to ask too much بیش از حد درخواست کردن
on request وقتی که درخواست بشود
by popular [demand] request درخواست توده پسند
to deny somebody a wish درخواست کسی را رد کردن
to apply for leave درخواست مرخصی کردن
solicited درخواست یا تقاضا کردن از
solicit درخواست یا تقاضا کردن از
to grant an application درخواست نامه ای را پذیرفتن
on application در زمان [حالت] درخواست
recind لغو کامل درخواست
requisitioned درخواست رسمی کردن
on call اتشهای طبق درخواست
debt enforcement درخواست طلب وصول
requisition درخواست رسمی کردن
pleadable قابل درخواست دادن
demand code شماره رمزبرگ درخواست
requisitioning درخواست رسمی کردن
requisition line مسیر درخواست اماد
requesting unit یکان درخواست کننده
repleader درخواست تجدیدنظر استیناف
proposal form فرم درخواست بیمه
reclama درخواست تجدید نظر
modification work order برگ درخواست نوسازی
call for fire درخواست اتش کردن
boned خواستن درخواست کردن
request for price quotation درخواست مظنه قیمت
boning خواستن درخواست کردن
initial fire request درخواست ابتدایی اتش
requisitions درخواست رسمی کردن
at call به محض درخواست عندالمطالبه
bones خواستن درخواست کردن
bone خواستن درخواست کردن
appeal [to] or [for] درخواست [برای] [استیناف در دادگاه]
person seeking [political] asylum درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
demand [of] درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
asylum seeker درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
mission call درخواست پشتیبانی هوایی کردن
to ask somebody for [about] something از کسی چیزی درخواست کردن
applications درخواست نامه پشت کار
application [for something] درخواست نامه [برای چیزی]
application درخواست نامه پشت کار
call for ..... under the credit درخواست کردن ..... تحت اعتبار
an a for a position درخواست دهنده برای کار
applies درخواست کردن شامل حال بودن
refuseniks کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
patron-driven acquisition [PDA] [library] کسب بر طبق [درخواست] مشتری [کتابخانه]
applying درخواست کردن شامل حال بودن
to file a petition بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
over challenged <adj.> بیش از اندازه ظرفیت درخواست شده
subsequent filing [application, documents] ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
application expenses هزینه های درخواستنامه [درخواست کار]
indent upon a person for goods درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
line item اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
to ask specifically about something چیزی را به طور خاص درخواست کردن
portcall درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
apply درخواست کردن شامل حال بودن
FI'll in the job application form. این برگ درخواست کاررا پرکنید
refusniks کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
refusenik کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
input [output] request درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com