English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
English Persian
armouries اسلحه قوزخانه
armoury اسلحه قوزخانه
Other Matches
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
weapon اسلحه
weapons اسلحه
armless بی اسلحه
unarmed بی اسلحه
bare handed بی اسلحه
armorer اسلحه ساز
arm of precision اسلحه دقیق
antiaircraft اسلحه ضد هوایی
stoppage گیر در اسلحه
weapons اسلحه حربه
weapon اسلحه حربه
holsters جلد اسلحه
holster جلد اسلحه
thumbing شستی اسلحه
thumbs شستی اسلحه
armoury اسلحه خانه
armouries اسلحه خانه
stoppages گیر در اسلحه
armory اسلحه خانه
side arms اسلحه کمری
weaponary مربوط به اسلحه
Ten firearms . ده قبضه اسلحه
Elaborate اسلحه بزرگ
side arm اسلحه کمری
shooting iron اسلحه گرم
armourer اسلحه ساز
cold steel اسلحه سرد
d. armour اسلحه دفاع
fire arms اسلحه ی گرم
heavy armed سنگین اسلحه
light armed سبک اسلحه
maximum range بردنهایی اسلحه
repeating firearm اسلحه خودکار
safety lock ضامن اسلحه
thumbed شستی اسلحه
triggers ماشه اسلحه
single shot اسلحه تک تیر
piece اسلحه گرم
pieces اسلحه گرم
firearm اسلحه گرم
firearms اسلحه گرم
trigger ماشه اسلحه
triggered ماشه اسلحه
arm اسلحه گرم
ordnance اسلحه ومهمات
misfired گیرکردن اسلحه
weaponry اسلحه سازی
thumb شستی اسلحه
misfires گیرکردن اسلحه
misfire گیرکردن اسلحه
gunrunner قاچاقچی اسلحه و مهمات
disassemble بازکردن اسلحه یا موتور
to decommission weapons اسلحه ها را غیردایر کردن
ordnance مربوط به اسلحه و مهمات
cleaning rod سمبه نظافت اسلحه
biathlon اسکی صحرانوردی با اسلحه
to decommission weapons اسلحه ها را از کار انداختن
missile اسلحه پرتاب کردنی
lift fire زیادکردن برد اسلحه
light infantry پیاده سبک اسلحه
missiles اسلحه پرتاب کردنی
velite سرباز سبک اسلحه
To lay down ones arms . اسلحه رابزمین گذاشتن
stock دسته ابزار و اسلحه
to sight gun نشان کردن اسلحه
armor bearer حامل اسلحه زرهدار
magazine مخزن خشاب اسلحه
chamber خزانه فشنگ در اسلحه
ranging تنظیم کردن اسلحه
muzzling دهانه لوله اسلحه
chambers خزانه فشنگ در اسلحه
hold up با اسلحه سرقت کردن
hold-up با اسلحه سرقت کردن
hold-ups با اسلحه سرقت کردن
muzzle دهانه لوله اسلحه
muzzles دهانه لوله اسلحه
magazines مخزن خشاب اسلحه
popper اسلحه صدا دار
poppers اسلحه صدا دار
armory کارخانهء اسلحه سازی
muzzled دهانه لوله اسلحه
armorer نگهبان اسلحه زراد
to pack a weapon [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
to be packing [heat] [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
shooting position حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
To drow ( pull ) a gun on some one . بروی کسی اسلحه کشیدن
frees کمی محدودیت نوع اسلحه
to call to arms اعلام دست به اسلحه کردن
to carry a weapon اسلحه ای با خود حمل کردن
freeing کمی محدودیت نوع اسلحه
clang صدای بهم خوردن اسلحه
free کمی محدودیت نوع اسلحه
clanged صدای بهم خوردن اسلحه
clanging صدای بهم خوردن اسلحه
bores قطر داخلی لوله اسلحه
bore قطر داخلی لوله اسلحه
freed کمی محدودیت نوع اسلحه
clangs صدای بهم خوردن اسلحه
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
gun running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
gun-running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
light horse سوار نظام سبک اسلحه
gunfighter کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
cant اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
caliber قطر داخلی لوله اسلحه
hussar سرباز سواره نظام سبک اسلحه
karate فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
tacit تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
boresight میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
flatling زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
big bore اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
judo فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
flatlings زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
doubled up دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
barrels قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
phalanxes دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
barrel قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
phalanx دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
contraband of war قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
to frisk [a person] دست روی بدن کسی کشیدن [در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
breaks حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
break حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
armory training اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
safety stop ضامن اسلحه گیره ضامن
autoloader اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com