English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 20 (3 milliseconds)
English Persian
His name is on the tip of my tongue. اسمش الان سرزبانم است
Other Matches
thingummy اسمش
It has built up quite a reputation. اسمش خوب دررفته
I cant remember her name . اسمش یادم نیست ( نمی آید )
put away ضربه محکم از بالای سر حذف حریف اسمش
This is plain highway robbery . این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
nominal partner شریکی که درسود و زیان شرکت سهیم نیست و فقط از اسمش استفاده میشود
Oh, I see! آه، الان متوجه شدم!
I'll bring it right away . همین الان می آورم
Right now . همین الان ( حالا)
I must be going now. الان دیگه باید بروم
I am tied up ( busy) at the moment. الان دستم بند است
He just stepped out. او [مرد] همین الان رفت به بیرون.
He just went outside. او [مرد] همین الان رفت به بیرون.
We were just talking about you. الان داشتیم حرف تورامی زدیم
I'm putting you through now. شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
Now it is about time to head home! الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
The car is now in perfect running order . اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
That's hardly going to make a difference now, is it ! <idiom> این الان که دیگه فرقی نمی کنه [تفاوتی نداره] ! [اصطلاح روزمره]
ostensible شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com