English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (20 milliseconds)
English Persian
gerund اسمی که از اضافه کردن
gerunds اسمی که از اضافه کردن
Other Matches
premium مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premiums مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
imparisyllabic دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
overtime وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
step up اضافه کردن
adding اضافه کردن
eke اضافه کردن بر
subjoin اضافه کردن
imburse اضافه کردن
append اضافه کردن
adds اضافه کردن
add اضافه کردن
add اضافه کردن
superaddition بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superadd بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
add in memory اضافه کردن به حافظه
run up <idiom> به مقدارچیزی اضافه کردن
overdraw اضافه برداشت کردن
subjoin در پایان افزودن اضافه کردن
insets افزودن اضافه کردن گذاشتن
inset افزودن اضافه کردن گذاشتن
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
shore up <idiom> اضافه کردن چیزی که ضعیف است
complement با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
condition اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
adapting تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
complements با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complement با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
adapt تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
complementing با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complemented با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complemented با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
aggravate اضافه کردن خشمگین کردن
augment اضافه کردن تقویت کردن
augmenting اضافه کردن تقویت کردن
augmented اضافه کردن تقویت کردن
augments اضافه کردن تقویت کردن
aggravated اضافه کردن خشمگین کردن
aggravates اضافه کردن خشمگین کردن
accessorize اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
maintenance فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
trinomial سه اسمی
nominal اسمی
rated اسمی
nounal اسمی
substantival اسمی
onomastic اسمی
denominative اسمی
dithered ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
at par بقیمت اسمی
nominal value ارزش اسمی
nominal size اندازه اسمی
par value ارزش اسمی
nominal scale مقیاس اسمی
nominal rating کار اسمی
nominal price بهای اسمی
nominal price قیمت اسمی
nominal pitch گام اسمی
rated voltage ولتاژ اسمی
nominal partner شریک اسمی
rated quantity مقدار اسمی
nominal value بهای اسمی
face value ارزش اسمی
smee battery پیل اسمی
nominal wage مزد اسمی
nominal voltage ولتاژ اسمی
ratings رژیم اسمی
rating رژیم اسمی
at par به قیمت اسمی
nominal value مقدار اسمی
nominal value قیمت اسمی
ostensible شریک اسمی
nominal load بار اسمی
nominal data داده اسمی
nominal capital سرمایه اسمی
rated current جریان اسمی
nominal diameter قطر اسمی
face value بهای اسمی
rated duty کار اسمی
nominal income درامد اسمی
nominal cost هزینه اسمی
call price ارزش اسمی
rated candlepower شمع اسمی
at par قیمت اسمی سند
nominal value قیمت اسمی سهمی
below par کمتر از ارزش اسمی
below par کمتر از بهای اسمی
intermittent rating کار اسمی متناوب
nominal load بار خارجی اسمی
nominal interest rate نرخ بهره اسمی
n.h.p. توان اسمی دستگاه
continuous rating کار پیوسته اسمی
it answers to its name اسمی است بامسمی
voltage rating of a condenser ولتاژ اسمی خازن
full load بار خارجی اسمی
above par بالاتر از بهای اسمی
abjectival use of a noun استعمال اسمی به طور صفت
asthmatics دچار تنگی نفس اسمی
indicated horsepower توان اسب اسمی دستگاه
asthmatic دچار تنگی نفس اسمی
nominative indepdent اسمی که درحالت نداواقع شود
nominal horsepower توان اسب اسمی دستگاه
at par بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
nominal gross national product محصول ناخالص ملی اسمی
editor نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
bond discount تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
pentaptote اسمی که دارای پنج حالت باشد
intensive cultivation اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
His name is never mentioned anywhere . اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
depreciation of currency کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
debt discount تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
at par قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
graphics تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
cation یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
nominative appositive اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
tolerances بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerance بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
callable bond نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
overloaded زیاد بار کردن اضافه بار
overloads زیاد بار کردن اضافه بار
overload زیاد بار کردن اضافه بار
face value مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
plusage اضافه
increscent اضافه
increased اضافه
in a. to به اضافه
increase اضافه
augmentation اضافه
plussage اضافه
increases اضافه
in addition to <prep.> به اضافه
extras اضافه
extra- اضافه
extra اضافه
spare اضافه
spared اضافه
surpluses اضافه
surplus اضافه
addition اضافه
excess اضافه
overplus اضافه
excesses اضافه
extra <adj.> اضافه
special <adj.> اضافه
additions اضافه
overcharge اضافه هزینه
overcharging اضافه هزینه
surtax اضافه مالیات
premiums اضافه ارزش
excesses اضافه مازاد
over load اضافه بار
overtime اضافه کار
what is more <adv.> اضافه بر این
affixed اضافه نمودن
affixes اضافه نمودن
margin product اضافه محصول
affixing اضافه نمودن
genitive حالت اضافه
superimposable اضافه شدنی
overtime اضافه کاری
superimposable قابل اضافه
overcharges اضافه هزینه
premium اضافه ارزش
overcharged اضافه هزینه
salary increase اضافه حقوق
overloads اضافه بار
overloads اضافه فرفیت
excess اضافه مازاد
overtimer اضافه کار کن
possessives حالت اضافه
overpotential اضافه ولتاژ
access الحاق اضافه
accessed الحاق اضافه
accesses الحاق اضافه
overproduction اضافه تولید
overload اضافه بار
overload اضافه فرفیت
possessive حالت اضافه
overloaded اضافه فرفیت
overvoltage اضافه ولتاژ
overloaded اضافه بار
accessing الحاق اضافه
overloading اضافه بار
service charge اضافه کار
furthermore <adv.> اضافه بر این
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com