English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
matronymic اسم مشتق ازطرف مادر
Other Matches
silver cord محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
foremother مادر مادر بزرگ
on the other side <adv.> ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> ازطرف دیگر
by the same token <adv.> ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> ازطرف دیگر
alternatively <adv.> ازطرف دیگر
parsonally ازطرف خود
apart from that <adv.> ازطرف دیگر
beside ازطرف دیگر
withil ازطرف دیگر
on the other hand ازطرف دیگر
edgeways ازطرف لبه
otherwise <adv.> ازطرف دیگر
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
hall mark نشان عیارکه ازطرف
order [placed with somebody] دستور [ازطرف کسی]
pronunciamento بیانیهای که ازطرف شورشیان منتشرمیشود
regius professor استاد منصوب ازطرف پادشاه
dig in جای پاکندن درزمین ازطرف توپزن
guild socialism اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
self feeder ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
food stamp program برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
gammadion چلیپایی که برانتهای هریک ازچهارخطان ازطرف حرکت عقربه ساعت رس
weave حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weaves حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
derivative مشتق
derivatives مشتق
parasyntetic مشتق
anti derivative ضد مشتق
paronym مشتق
formant مشتق
offshoots مشتق
offshoot مشتق
paronymous مشتق
letters patent نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
receiver ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
ticket of leave سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
receivers ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
spiritous مشتق ازالکل
differentiate مشتق گرفتن
to d. itself مشتق شدن
differentiates مشتق گرفتن
differentiating مشتق گرفتن
derivation مشتق گیری
derivations مشتق گیری
differential equations معادلات مشتق
calcic مشتق ازاهک
diphyletic مشتق از دو نیا
autologous مشتق از خود
silicic مشتق از سیلیس
parial derivative مشتق جزئی
parasyntetic مشتق و مرکب
derived field فیلد مشتق
second derivative مشتق دوم
formative کلمه مشتق
differentiator مشتق گیر
derive مشتق شده از
derives مشتق کردن
deriving مشتق کردن
deriving مشتق شده از
derive مشتق کردن
derives مشتق شده از
denominator مشتق کننده
differentiation مشتق گیری
branches مشتق شدن
branch مشتق شدن
denominators مشتق کننده
analysis مشتق وتابع اولیه
deverbative مشتق شده از فعل
derived demand تقاضای مشتق شده
partial derivative مشتق پاره ای [ریاضی]
patronymic مشتق از نام پدر
partial derivative مشتق جزیی [ریاضی]
Y prime مشتق ایگرگ [ریاضی]
Y' مشتق ایگرگ [ریاضی]
adscititious مشتق از عامل خارجی
second derivative مشتق مرتبه دوم
romanesque مشتق از زبان لاتین
derive نتیجه گرفتن مشتق شدن
derives نتیجه گرفتن مشتق شدن
differential equation معادله متغیر مشتق چیزی
deriving نتیجه گرفتن مشتق شدن
differentiable function تابع مشتق پذیر [ریاضی]
deverbative بصورت مشتق استعمال شده
thallium عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
tartarous دردی شکل مشتق از درده شراب
kiosk مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
embryonic membrane ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
adrenal مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
chain مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
chains مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
potash کربنات دو سود مشتق ازخاکستر چوب
denominative مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
phonrtic drill مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
kiosks مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
strike pay حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
acr پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acaro کلمهء پیشوندی است مشتق ازacarus به معنی
acro پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
epithelioma غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی
aceto پیشوندی است مشتق ازکلمهء لاتین acetum که به معنی
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
tetr پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromat کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
achromato کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
tetra پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
checks مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
checked مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
pl/m زبان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از pl/1 برای استفاده در ریزپردازنده ها
rhythm-and-blues نام نوعی موسیقی مردمی امریکایی که ریتم تند دارد و از آن مشتق شده
mammas مادر
mother liquid مادر اب
mum مادر
mother liquor مادر اب
mums مادر
mamas مادر
stepmother مادر
mothering مادر
parenticide مادر کش
mama مادر
mothers مادر
mothered مادر
moms مادر
mother مادر
mothers-in-law مادر زن
matricide مادر کش
motherless بی مادر
mother-in-law مادر زن
matriarch مادر
matriarchs مادر
mamma مادر
mother in law مادر زن
mom مادر
mater مادر
matricidal مادر کش
mother in low مادر زن
stepmothers مادر
moon calf خل مادر زاد
parant body جسم مادر
mother liquer باز مادر
mother in low مادر شوهر
motherlike مادر وار
mother substitute جانشین مادر
mother surrogate جانشین مادر
original map نقشه مادر
parent chain زنجیر مادر
paternal grandmother مادر بزرگ
virgin mary مادر عسیی
uniparental از یک پدر و مادر
bed rock سنگ مادر
thetis مادر اشیل
parent company شرکت مادر
parent ship کشتی مادر
Mother's Day روز مادر
motherland مادر میهن
godmother مادر تعمیدی
metropolis مادر شهر
godmothers مادر تعمیدی
sultana زن یا مادر یا دخترسلطان
mothers مادر ننه
grannies مادر بزرگ
mother figures مادر- نماد
granny مادر بزرگ
base map نقشه مادر
by birth ازشکم مادر
mother figure مادر- نماد
chart base چارت مادر
collecting tank مخزن مادر
tendering کشتی مادر
main lines نهر مادر
main line نهر مادر
sultanas زن یا مادر یا دخترسلطان
trunks مادر سیم
trunk مادر سیم
parricide مادر کشی
mothers-in-law مادر شوهر
metropolises مادر شهر
motherlands مادر میهن
congenital مادر زادی
grandmothers مادر بزرگ
stepfather شوهر مادر
stepfathers شوهر مادر
grandmother مادر بزرگ
sultaness زن یا مادر یا دخترسلطان
metropolitan مادر شهری
congenitally ازشکم مادر
tenderest کشتی مادر
grannie مادر بزرگ
head well مادر چاه
orphan بی پدر و مادر
home port پایگاه مادر
mother مادر ننه
grandmas مادر بزرگ
mother-in-law مادر شوهر
grandma مادر بزرگ
matronymic مادر نامی
parricides مادر کشی
matricide مادر کشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com