Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
English
Persian
enlist
اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
enlisting
اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
enlists
اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
Other Matches
conscription
سربازگیری کردن
draft
سربازگیری کردن
drafts
سربازگیری کردن
drafted
سربازگیری کردن
conscripting
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripts
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripted
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscript
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
recruits
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruit
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruited
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruiting
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
enlistment
سربازگیری
recruitment
سربازگیری
enlistments
سربازگیری
conscription law
قانون سربازگیری
levying
سربازگیری اجباری
reenlistment
سربازگیری مجدد
levies
سربازگیری اجباری
levied
سربازگیری اجباری
levy
سربازگیری اجباری
conscription
داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
voluntaryist
طرفدار سربازگیری از میان مردم داوطلب
to register
[with a body]
اسم نویسی کردن
[خود را معرفی کردن]
[در اداره ای]
[اصطلاح رسمی]
to enroll
[American English]
خود را اسم نویسی کردن
[ثبت نام کردن ]
to enrol somebody
کسی را نام نویسی کردن
[ثبت نام کردن]
[درفهرست وارد کردن]
to sign up
قراردادی را امضا کردن
[اسم نویسی کردن]
to register
نام نویسی کردن
[ثبت کردن ]
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
endorsing
فهر نویسی کردن
matriculating
نام نویسی کردن
enlisting
نام نویسی کردن
impanel
نام نویسی کردن
endorsing
پشت نویسی کردن
backs
پشت نویسی کردن
enters
نام نویسی کردن
endorse
فهر نویسی کردن
entered
نام نویسی کردن
enlists
نام نویسی کردن
enter
نام نویسی کردن
back
پشت نویسی کردن
enlist
نام نویسی کردن
endorsed
پشت نویسی کردن
type write
ماشین نویسی کردن
enlistments
نام نویسی کردن
enroll
اسم نویسی کردن
registers
اسم نویسی کردن
register
اسم نویسی کردن
indorse
فهر نویسی کردن
registering
اسم نویسی کردن
endorse
پشت نویسی کردن
indorse
پشت نویسی کردن
enlistment
نام نویسی کردن
endorses
فهر نویسی کردن
endorses
پشت نویسی کردن
matriculated
نام نویسی کردن
matriculate
نام نویسی کردن
to take notes of
خلاصه نویسی کردن از
endorsed
فهر نویسی کردن
matriculates
نام نویسی کردن
indorsation
پشت نویسی کردن
to check in
نام نویسی کردن
[هتل]
recruitment
تجدیدنیرو نام نویسی کردن
underwrite
پذیره نویسی صادر کردن
underwrites
پذیره نویسی صادر کردن
subscribe
پذیره نویسی کردن سهام
subscribed
پذیره نویسی کردن سهام
subscribes
پذیره نویسی کردن سهام
underwrote
پذیره نویسی صادر کردن
underwriting
پذیره نویسی صادر کردن
subscribing
پذیره نویسی کردن سهام
underwritten
پذیره نویسی صادر کردن
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
pamphleteers
جزوه نویس رساله نویسی کردن
underwrite policy
بیمه نامه را فهر نویسی کردن
pamphleteer
جزوه نویس رساله نویسی کردن
check-in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-ins
نام نویسی کردن مراسم ورود
to enrol somebody at a school
کسی را در آموزشگاه ای نام نویسی کردن
to sign on
برای سربازی اسم نویسی کردن
to enrol
[oneself]
for a course
خود را برای دوره ای نام نویسی کردن
matriculate
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculating
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculates
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculated
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
zeroes
پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zeros
پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zero
پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
directive
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directives
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
setl
زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
pl/m
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
report program generator
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
compiling
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
pascal
زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
procedure
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography
مختصر نویسی کوتاه نویسی
modula
زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
forth
نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
c
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
modular programming
برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
transliterate
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com