Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (41 milliseconds)
English
Persian
ascribe
اسناد کردن
ascribed
اسناد کردن
ascribes
اسناد کردن
ascribing
اسناد کردن
attribute
اسناد کردن
attributes
اسناد کردن
attributing
اسناد کردن
Search result with all words
disposal
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
authentication
تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
natarize
دفتر اسناد رسمی را اداره کردن
sanitize
حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
suspension of vouchers
معلق کردن اسناد
Other Matches
predication
اسناد
chain of authorities of a tradition
اسناد
attribution
اسناد
documents
اسناد
materials
اسناد
material
اسناد
delation
اسناد
records
اسناد
ascription
اسناد
imputation
اسناد
document file
پرونده اسناد
assignments
تخصیص اسناد
assignment
واگذاری اسناد
treasury bill
اسناد خزانه
documentation center
مرکز اسناد
treasury securities
اسناد خزانه
turnaround documents
اسناد برگشت
assignment
تخصیص اسناد
documentary collection
وصولی اسناد
imputability
قابلیت اسناد
property voucher
اسناد داراییی
assignments
واگذاری اسناد
briefcase
کیف اسناد
negotiable instrument
اسناد بهادار
predicability
قابلیت اسناد
predicable
قابل اسناد
treasury bonds
اسناد خزانه
treasury bills
اسناد خزانه
misapplication
اسناد غلط
inquiry documents
اسناد بازرسی
briefcases
کیف اسناد
registration of documents
ثبت اسناد
Br
اسناد دریافتنی
ascribable
قابل اسناد
ship's papers
اسناد حمل
liabilities
اسناد دیونی
shipping documents
اسناد حمل
liability
اسناد دیونی
identity paper
اسناد هویت
aircraft records
اسناد هواپیما
title deed
اسناد مالکیت
export documents
اسناد صادرات
import documents
اسناد واردات
forgeries
جعل اسناد
attributable
قابل اسناد
ship papers
اسناد کشتی
credit instrument
اسناد اعتباری
promissory note
اسناد اعتباری
promissory notes
اسناد اعتباری
commerical papers
اسناد تجارتی
secret papers
اسناد سری
writing obligatory
اسناد تعهداور
s.i
اسناد قانونی
forgery
جعل اسناد
ascribing
اسناد دادن دانستن
documents
پرونده ها
[اسناد]
[اوراق]
notaries
سردفتر اسناد رسمی
extension
تمدید اسناد تجاری
registration code
قانون ثبت اسناد
notaries
سر دفتر اسناد رسمی
inventory reconciliation
تطبیق اسناد موجودی
notary
سردفتر اسناد رسمی
suspension of vouchers
برگرداندن اسناد هزینه
documentation
ارائه اسناد یا مدارک
notary
سر دفتر اسناد رسمی
release documents against
واگذاری اسناد در مقابل
payment against documents
پرداخت در برابر اسناد
notary public's office
دفتر اسناد رسمی
notary public
سردفتر اسناد رسمی
ration return
اسناد هزینه جیره
refusal to accept a bill
نکول اسناد تجاری
notary public
دفتر اسناد رسمی
ascribed
اسناد دادن دانستن
negotiable instruments
اسناد قابل معامله
precontract preparations
تهیه اسناد قرارداد
ascribes
اسناد دادن دانستن
extensions
تمدید اسناد تجاری
ascribe
اسناد دادن دانستن
lost documents
اسناد و مدارک گم شده
imputatively
از راه اسناد یا اتهام
imputably
بطور قابل اسناد
cash against documents
پول در مقابل اسناد
cash items
اسناد تنخواه گردان
registries
دفتر ثبت اسناد
combined transport document
اسناد حمل ترکیبی
despatch documents
اسناد ارسال کالا
document file
پرونده اسناد یکان
document of identity
اسناد سجل و احوال
documents against payment
اسناد در مقابل پرداخت
documents of indentity
اسناد سجل احوال
registry
دفتر ثبت اسناد
bearer stock
اسناد در وجه حامل
international acts
اسناد بین المللی
documentation
مدرک یا مدارک اسناد
archive
ضبط اسناد و اوراق بایگانی
portfolio
اسناد بهادارجمع اوری شده
portfolios
اسناد بهادارجمع اوری شده
deposit of instrument of ratification
ایداع اسناد دال بر تصویب
confirmed by documents
<adj.>
تایید شده توسط اسناد
authenticator
تایید کننده اعتبار اسناد
document against payment
تحویل اسناد در ازای پرداخت
instruments of ratification
اسناد دال بر تصویب و تصدیق
registration of documents and lands
اداره ثبت اسناد و املاک
clearance papers
اسناد خروج کشتی از بندر
specialty debt
تعهدات مستند به اسناد رسمی
imputable
اسناد دادنی سزاوار سرزنش
negotiating bank
بانکی که اسناد را معامله میکند
notarial
وابسته به دفتر اسناد رسمی
burnbag
سطل سوزاندن اسناد باطله
administrative crypto account
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
surplusage
حشو و زوائد در اسناد نوشتن
bill falls due on
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
competroller
سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
bumf
اسناد شامل اطلاعات دستورالعمل چیزی
commercial paper
اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
discount house
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
voucher register
قسمت یا دفتر ثبت اسناد یااسناد هزینه
attache case
چمدان یا جامه دان مخصوص حمل اسناد
factoring agent
فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
procuration fee
حق دلالی در معاملات استقراضی و رهن حق التحریر اسناد رسمی
d/a
acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
desk accessories
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
exchange of instruments of ratification
مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
verba chartarum fortius accipiuntur
proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
private decument
درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
exchange of full powers
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
recital
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
recitals
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
covering letters
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
collator
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
covering letter
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
click art
صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
precedent
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
precedents
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
notary office
دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
custody
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com