Dictiornary-Farsi | اسهال خون ریزش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 200 (9 milliseconds)

English	Persian
flux	اسهال خون ریزش


Other Matches

fallout prediction	محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
diarrhea	اسهال
diarrhoea	اسهال
squirts	اسهال
squirting	اسهال
squirted	اسهال
gurry	اسهال
squirt	اسهال
bloody flux	اسهال خونی
dysentery	اسهال خونی دیسانتری
To be suffering from diarrhea.	شکم روی داشتن ( اسهال )
cholerine	اسهال وبایی وبای ملایم
kaoline	داروی اسهال بفرمول 9O 2Si 2Al4H
kaolin	خاک چینی داروی اسهال بفرمول 9O2Si 2Al 4H
affusion	ریزش
affluxion	ریزش
insets	: ریزش
abscission	ریزش
afflux	ریزش
outflows	ریزش
outflow	ریزش
inset	: ریزش
pour	ریزش
poured	ریزش
pouring	ریزش
pours	ریزش
catarrh	ریزش
effusion	ریزش
effusions	ریزش
affution	ریزش
inpouring	ریزش
calvities	ریزش مو
perfusion	ریزش
psilosis	ریزش مو
log chute	ریزش
swoop [on]	ریزش [سر]
overflown	ریزش
on the fly	ریزش
fox evil	ریزش مو
chuct	ریزش
coryza	ریزش
come down	ریزش
defluxion	ریزش
depilation	ریزش مو
disembogue	ریزش
disemboguement	ریزش
disengorgement	ریزش
drencher	اب ریزش
precipitation	ریزش
chute	ریزش
overflows	ریزش
landslides	ریزش
rheumatism	ریزش
influx	ریزش
infusions	ریزش
spills	ریزش
infusion	ریزش
sprays	ریزش
fallout	ریزش
spill	ریزش
influxes	ریزش
spilling	ریزش
sprayed	ریزش
spilled	ریزش
overflowed	ریزش
overflow	ریزش
spray	ریزش
spraying	ریزش
diffusion	ریزش
flux	ریزش
gushed	ریزش
landslide	ریزش
gush	ریزش
gushes	ریزش
sprinkle	ریزش نم نم
sprinkled	ریزش نم نم
sprinkles	ریزش نم نم
chutes	ریزش
intinction	ریزش القاء
pouring cup	قاشق ریزش
pour point	نقطه ریزش
fallout pattern	شکل ریزش
flow side	ریزش در شیب
outpourings	بیرون ریزش
lachrymation	ریزش اشک
instillation	ریزش تدریجی
mucorrhea	ریزش مخاط
insti	ریزش تدریجی
landslide	ریزش خاک
outpouring	بیرون ریزش
inflow	ریزش درونی
gleet	ریزش مخاط
income	ریزش فهور
over flow	طغیان ریزش
flush pipe	لوله ریزش
pouring gate	دریچه ریزش
pouring nozzle	شیپوره ریزش
chute	ریزش با سقوط
hair loss	ریزش مو [پزشکی]
alopecia	ریزش مو [پزشکی]
baldness	ریزش مو [پزشکی]
lopecia	ریزش مو [پزشکی]
loss of hair	ریزش مو [پزشکی]
slides	سراشیبی ریزش
chutes	ریزش با سقوط
slump	افت ریزش
pouring platform	سطح ریزش
pouring spout	ناودان ریزش
ptyalism	ریزش خیو
rate of pouring	سرعت ریزش
slide	سراشیبی ریزش
splotch	ریزش یا پاشیدن
fallout	ریزش اتمی
slumps	افت ریزش
slumping	افت ریزش
slumped	افت ریزش
outpour	بیرون ریزش
rock rubble	ریزش سنگ
fall of rock	ریزش سنگ
downfall	انحطاط ریزش
landfall	ریزش زمین
landfalls	ریزش زمین
drop manhole	دهانه ریزش
drop inlet	دریچه ریزش
snowfalls	برف ریزش
snowfall	برف ریزش
drip loop	حلقه ریزش اب
landslides	ریزش خاک
deplumation	ریزش مژگان
dewfall	ریزش شبنم
downcome	انحطاط ریزش
outflows	ریزش جریان
fall	شیبشکن ریزش
annual preciptation	ریزش سالانه
splashes	صدای ریزش
fail out	ریزش کردن
overflowing	فراوان ریزش
castability	قابلیت ریزش
epiphora	اشک ریزش
pourability	قابلیت ریزش
splash	صدای ریزش
splashing	صدای ریزش
outflow	ریزش جریان
disemboguement	ریزش گاه
shedding of battery plate	ریزش صفحه باتری
rheum	ریزش اب چشم یادهان
haemothorax	ریزش خون درسینه
snow inlet	دریچه ریزش برف
landslips	ریزش خاک کوه
pouring	تراوش بوسیله ریزش
pours	تراوش بوسیله ریزش
residual	مربوط به ریزش اتمی
stave	شکستن ریزش کردن
pour	تراوش بوسیله ریزش
rainfall	ریزش باران بارنغگی
landslip	ریزش خاک کوه
poured	تراوش بوسیله ریزش
rheumy	دارای ریزش یازکام
infalling	ریزش بسوی درون
drip proof enclosure	حفافت در مقابل ریزش اب
dewfall	هنگام ریزش شبنم
instilment	ریزش و تلقین تدریجی
head	ارتفاع ریزش سر رولور سر
fallout pattern	نمونه ریزش اتمی
electron disintegration	فرو ریزش الکترونی
gravitational collapse	فرو ریزش گرانشی
land slip	ریزش سنگ از کوه
indraght	ریزش چیزی بسوی درون
indraft	ریزش چیزی بسوی درون
haemorrhaged	خون ریزش نزف الدم
haemorrhages	خون ریزش نزف الدم
hemorrhaged	خون ریزش نزف الدم
pours	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
haemorrhage	خون ریزش نزف الدم
hemorrhages	خون ریزش نزف الدم
haemorrhaging	خون ریزش نزف الدم
pouring	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
rain wash	فرسایش ناشی از ریزش باران
pour	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
indravgnt	ریزش چیزی سوی درون
hemorrhaging	خون ریزش نزف الدم
poured	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something	جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
landslides	ریزش خاک کوه کنار جاده
landslide	ریزش خاک کوه کنار جاده
moderator lamp	چراغی که ریزش نفت انرامیتوان میزان کرد
nappe	تیغه ابی که روی سرریز یابند ریزش میکند
fallout wind vector plot	طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
extravasattion	خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
emission theory	فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
rainout	ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
moult	[پودنما شدن فرش در اثر از دست دادن پرزها، ریزش الیاف از سطح فرش]
area of military significant fallout	منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
rain discharge	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
collapse pressure	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
hemorrhage	خون ریزی خون ریزش
clean weapon	جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
drop zone	منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
splash proof enclosure	حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب

flux