Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
foundation
اسکلت اصلی فرش
[شامل تار و پود]
Search result with all words
ground section
بدنه و پیکر اصلی فرش
[که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
Other Matches
staging
اسکلت
skeleton
اسکلت
carcass
اسکلت
carcse
اسکلت
carcasses
اسکلت
carcass
اسکلت
carcases
اسکلت
skeletons
اسکلت
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
framework
اسکلت خرپا
carcase
اسکلت فلزی
carcassing
اسکلت سازی
frame
منطق اسکلت
airframe
اسکلت هواپیما
truss bridge
پل اسکلت فلزی
chassis
اسکلت کالبد
centering
اسکلت چوبی
cracassing
اسکلت سازی
frameworks
اسکلت خرپا
atomy
اسکلت انسان
cross-rail
اسکلت چوبی
reinforced concrete carcase
اسکلت بتن فولادی
truss bridge
پل دارای اسکلت اهنی
building steel lathing
اسکلت فلزی ساختمان
structure
ساختمان اسکلت فلزی
structures
ساختمان اسکلت فلزی
structuring
ساختمان اسکلت فلزی
pawn structure
ساختار یا اسکلت پیادهای شطرنج
carcase
استخوان بندی اسکلت ساختمان
belt frame
اسکلت محیطی بدنه هواپیما
stonewall formation
اسکلت پیادهای دیوار سنگی
structural steel work
اسکلت بندی فلزی ساختمان
hull
بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
hulls
بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
timber dam
سدی که اسکلت ان از چوب ساخته شده باشد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
hanger
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
hangers
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
angle-post
[تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
genuine
اصلی
cardinals
اصلی
majored
اصلی
majoring
اصلی
cardinal
اصلی
fundametal
اصلی
immanent
اصلی
ingrown
اصلی
arch
اصلی
arch-
اصلی
firsthand
اصلی
arches
اصلی
elementarily
اصلی
isogeny
هم اصلی
line link
خط اصلی
inherent
اصلی
head
اصلی
main attack
تک اصلی
aboriginal
اصلی
parent
اصلی
main deck
پل اصلی
main door
در اصلی
organic
اصلی
principal
اصلی
main
<adj.>
اصلی
primal
اصلی
functional
اصلی
elementary
اصلی
main
خط اصلی
normative
اصلی
fundamental
اصلی
primitive
اصلی
initials
اصلی
principals
اصلی
trunk
خط اصلی
trunks
خط اصلی
initial
اصلی
initialed
اصلی
initialing
اصلی
initialled
اصلی
initialling
اصلی
elemental
اصلی
essential
اصلی
mastered
اصلی
master
اصلی
primarily
اصلی
aboriginals
اصلی
germinal
اصلی
primary
اصلی
principle
اصلی
main lines
خط اصلی
essentials
اصلی
intrinsic
اصلی
texts
اصلی
primordial
اصلی
first-hand
اصلی
quintessential
اصلی
seminal
اصلی
main line
خط اصلی
masters
اصلی
text
اصلی
originals
اصلی
mainlined
اصلی
mainlines
خط اصلی
mainlines
اصلی
mainlining
خط اصلی
mainlined
خط اصلی
rudimental
اصلی
mainline
اصلی
original
اصلی
radical
اصلی
radicals
اصلی
basics
اصلی
basic
اصلی
mainlining
اصلی
native code
کد اصلی
mainline
خط اصلی
proto
اصلی
major
<adj.>
اصلی
quintessential
<adj.>
اصلی
primes
اصلی
substantive
[essential]
<adj.>
اصلی
vital
<adj.>
اصلی
main stem
خط اصلی
essential
<adj.>
اصلی
prime
اصلی
major
اصلی
primed
اصلی
mainspring
دلیل اصلی
avenue
خیابان اصلی
constituents
جزء اصلی
principal reason
علت اصلی
principal punishment
مجازات اصلی
scape
مفصل اصلی
source document
سند اصلی
main line
کانال اصلی
principal clause
قضیه اصلی
main lines
نهر اصلی
main lines
کانال اصلی
principal contractor
پیمانکار اصلی
principal in the first degree
مجرم اصلی
principal planets
سیارات اصلی
source language
زبان اصلی
mainspring
انگیزه اصلی
constituent
جزء اصلی
principal stress
خستگی اصلی
main road
جاده اصلی
main road
راه اصلی
main roads
جاده اصلی
main roads
راه اصلی
root segment
بخش اصلی
root name
نام اصلی
root directory
دایرکتوری اصلی
headquarters
شعبه اصلی
proenomen
نام اصلی
principle axis
محور اصلی
root valve
شیر اصلی
primary colours
رنگهای اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com